❓در ورای آرمانها، از صنفی چه باید بخواهیم؟
«دغدغه!»
📨 تا به حالا چقدر به قیافه این لغت «دغدغه» دقت کردهاید؟ ظاهرش که دو تا «دغ» پشتِ سرِ هم افتاده است اما در مورد باطنش معانی مختلفی برایش نوشتهاند، یک چیزهایی مثل "بودن مشکل"، "شلوغی" و حتی یک وقتهایی به معنی "من کار دارم".
🔎 چرا داریم در موردش صحبت میکنیم؟🤔 آنهایی که دست به بررسیشان خوب است تعریف میکنند که به لحاظ آماری لغت "دغدغه" از پرتکرارترینهای ادبیات شریفیها و به خصوص صنفیجماعتش بوده و هست، ولی راستش من یکی که خیلی دوستش ندارم! این روزها آن را از همهکس و در همهجا میشنویم؛ از سیاستمدار و پلیس گرفته تا خبرنگار و هنرمند و واعظ سر منبر و استاد دانشگاه و فلان مسئول و بهمان نامسئول.
🚸 ولی خب باز مسئلهای در میان است! چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید به قول جامعه شناسها، ادبیات یک جامعه آینه ارزشها و حال و روز آن جامعه است.
پس گویا اینجا، در جامعه ما شریفیها هم علتی برای فرکانس بالای این کلیدواژههای تکراری در کار است! انگاری برخلاف همه انگهای انفعال، بیتفاوتی، تکبعدی و غیراجتماعی بودنی که باورمان دادهاند هنوز کلی دل مشغولی و "نگرانی اجتماعی" بین ما جاریست که این روزها، خیلی اوقات حال و روز ما دانشجوهایِ خستهدلِ خانهنشین را پشت لپتاپها و گوشیهایمان پریشان میکند.
کلی حسرت فرصتهای از دست رفته، اندوه و نگرانیهایی از حال و روز رفیق و همکلاسیمان، شرایط پیش روی خودمان و حتی یک زمانهایی ناامیدی و خشمی که شاید هیچوقت آهِ آن ورای نوک بینیمان هم شنیده نشود. نگرانیها و دغدغههایی که "درد مشترک" بسیاری از ما است.
🔮 درد مشترک ما، آن دسته از نگرانیها، مشکلات و پریشانیهایی است که به هر نحو به دانشگاه و دانشجویانش ربط پیدا کند و «صنفی» میدانگاه این درد مشترک همه ما است که در آن چاره درمان را به همیاری یکدیگر جویا میشویم. در این میان، «شورای صنفی» بستر و جریانساز این همیاری میان دانشجو، استاد و مسئول است، به امید ارضای ضرورتهای تحصیل و زندگی دانشجویی؛ تا آنکه در نهایت شریف را خانهای برای زیستنفرا نهد.🕊
#غیر_تبلیغاتی