🛎🛎🛎زوری چو دووِندی
مایَن هفصه سالی پیشی ای مچت دله اصفهانی مِساشُن.
ای رو جلوتری شروعی کاری مچتی پی ، کاریگری و معماری جمَه ببابِین و آخرین خرده کاری یَن هاکِرشُن اییَه پیرَه جنیکا اونجو پی رد مِبیئَه ، وختی مچت بدی یِش ای کاریگری رَه باتِش :
مو نظر ای مُنارَه کمکی کجه !
کاریگری بخندِن. ولی معماری کو اِن هکات بشنوآ ، جلدی باتِش :
چوبیارین ! کاریگر بیارین ! چو دیمه مُنارَه تکیَه بدین.
غُشار بدین ، غُشار !
هِی پیرَه جنیکن پی ماپرسش : ننَه درست بِبا ؟!
ای خرده طول بنجِیا تا پیرَه جنیکِن بات:
آ ! اِسَه درست بِبا ! تشکر و دا هاکردش و بشیئَه ...
کاریگرن حکمتی اِن بیخودی کارین و غُشار بدینی مناره معماری پی واپرسشن
معماری بات :
اگه اِن پیرَه جنیکن الکی اِنَه اونن گل چو دوموند کو منارَه کجه هما تا قیامت منزونمُن اثری منفی یی اِن شایعه پاک واکرین.
اِن با کو مو باتن وهتریئَه همن اوول جلویی شایعه بگیرین.
🔔🔔🔔قدرت شایعه
میگویند حدود ٧٠٠ سال پیش،
در اصفهان مسجدی میساختند.
روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خردهکاریها را انجام میدادند.
پیرزنی از آنجا رد میشد. وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از منارهها کَمی کجه!
کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فشار ..!!!
و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت ...
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند؟!
معمار گفت: اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم ...
این است که من گفتم
در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم.
🔔#در_خانه_بمانیم #داستان_بخوانیم🌸برگردان به زبان سمنانی توسط استاد علی دولتیان،شاعر و پژوهشگر سمنانی
🌸کانال شعروادبیات زبان سمنانی
@semanisher