Смотреть в Telegram
چاره‌ای نبوَد جز از بیچارگی! مولانا چاره را در بیچارگی می‌دید. در درک عمیقِ بیچارگی، و روی آوردن به خداوندِ چاره‌گر. چاره‌جویی‌های عقلی و علمی، گرچه در نگاه او به کارِ سامانِ این‌جهانی می‌آمد، اما در رستگاری فرجامین آدمی و دریافت رحمت‌های دیده‌گشای خداوند، تنها بیچارگی را کارساز می‌دید. می‌گفت هر چه بیشتر در فکرِ چاره بودم، دلم را پاره‌پاره‌تر یافتم، نهایتاً چاره را در بیچارگی دیدم و رهیدم: چاره‌ای نبوَد جز از بیچارگی گرچه حیله می‌کنیم و چاره‌ها (دیوان شمس، غزلِ ۱۷۷) ز اندیشه‌های چاره، دل بود پاره پاره بیچارگی‌ست چاره، ناچار توبه کردم (غزلِ ۱۶۸۵) ‏آن را که منم خِرقه، عریان نشود هرگز ‏وان را که منم چاره، بیچاره نخواهد شد (دیوانِ شمس، غزلِ ۶۱۰) هر چاره‌گر که هست نه سرمایه‌دار توست؟ از جمله چاره باشد، ناچارِ ما تویی (غزلِ ۲۷۷۹) یار شو ای مونس غمخوار‌گان چاره کن ای چارهٔ بی‌چارگان (مخزن‌الاسرار، نظامی) مصطفی(ص) یاری را عتاب کرد که «تو را خواندم، چون نیامدی؟» گفت: «به نماز مشغول بودم.» گفت: «آخِر نه مَنَت خواندم؟!» گفت: «من بیچاره‌ام!» فرمود که «نیک است اگر در همه‌وقت، مدام بیچاره باشی. در حالتِ قدرت هم خود را بیچاره بینی. چنان که در حالت عجز می‌بینی، زیرا که بالای قدرت تو قدرتی است و مقهورِ حقی در همه احوال. تو دو نیمه نیستی _گاهی با چاره و گاهی بیچاره. نظر به قدرت او دار و همواره خود را بیچاره می‌دان و بی‌دست و پای، و عاجز و مسکین. چه جای آدمیِ ضعیف، بلکه شیران و پلنگان و نهنگان، همه - بیچاره و لرزانِ وی‌اند؛ آسمان‌ها و زمین‌ها همه بیچاره و مُسَخّرِ حکم وی‌اند.» ▫️(فیه ما فیه، شرح کامل کریم زمانی، ص۶۱) چاره در بیچارگی است. اما آن بیچارگی که پیوسته، امیدوار، و خستگی‌ناپذیر روی به خدا دارد. @sedigh_63
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств