@sardareman🔴 #جایگاه_علوم_انسانی در جامعه
✍ وحیدرنجبر، کارشناس ارشدعلوم سیاسی وروابط بین الملل
هدف از نگارش این متن بررسی گسترده موضوع نیست و اساسا در یک پست تلگرامی چنین امری مقدور نیست بلکه هدف نگارنده اشاره ای گذرا به موضوع و ذکر چند نکته در این رابطه است.
یکی ازمشکلاتی که پژوهشگران ومتخصصین علوم سیاسی وعلوم اجتماعی باآن مواجهند این است که اساسا این علوم توسط عموم جامعه و حتی افرادی باتحصیلات بالا بعنوان یک علم ویژه با اصول و فرمولهایی مشخص برسمیت شناخته نشده است بنابراین درجایی که افراد با اطلاعات ناقص وغیرسیستماتیک خود علل الاصول می بایست شنونده می بودند تبدیل به گوینده می شوند!!
البته از یک بعد و دیدگاه می توان به این افراد حق داد وآن را رفتاری منطقی دانست چراکه برخی محققین موضوعات ومباحث سیاسی واجتماعی وتاریخی رامصادره به مطلوب می کنند و با مطالب بصورت گزینشی برخوردمی نمایند و بدین ترتیب سعی درالقاء تفکر خود که گاه بامنافعشان و یامنافع طبقه ای خاص همسواست،می نمایند.
از این طیف
روشنفکران ومحققین علوم انسانی می توان به دوگروه اشاره کرد
الف)
#روشنفکران_طبقاتی یاارگانیک و
ب)
#روشنفکران_اجیرشده یااستخدام شده
@sardaremanگروه اول روشنفکرانی هستندکه سعی درتوجیه و تشریح اصول طبقاتی خودالبته بشکل جدید و با ظاهری به روزتر هستند این اصول درنهایت تامین کننده منافع طبقه ای است که شخص پژوهشگر به آن تعلق دارد از این گروه محققین می توان به مرتضی مطهری اشاره کرد.
گروه دوم از پژوهشگران علوم انسانی در حوزه های مختلف آن، روشنفکرانی هستندکه با گشت وگذار دراین حوزها،موضوعاتی را انتخاب وبزرگنمایی وتبلیغ می کنندوبه این ترتیب باکنترل اذهان جامعه، افکارعمومی را درجهت تامین منافع طبقه ای خاص هدایت می کنند.
بخش اعظم
روشنفکران به این گروه تعلق دارند.برای مثال درایالات متحده پژوهشکدهای متعددی وجود دارند که هریک متعلق به نهادهای حکومتی یا غیرحکومتی (نظیرگروههای فشارهمچون آیپک)می باشند.
درعصرپهلوی نیزافرادی مثل حسن پیرنیا و احمدکسروی درگروه دوم قرارمی گیرند.
این دوگروه رامی توان پژوهشگر نامید ولی قطعانمی توان لفظ روشنفکر را برای آنها بکار برد چراکه یکی از ویژگی های روشنفکری درگیری با نهاد قدرت و به چالش کشیدن آن و نیز نگاه انتقادی است.
بررسی وضعیت دو گروه بالا اثبات این موضوع است که هر دو گروه متعلق به بخشهایی ازقدرت اند و درتلاش برای تامین منافع آنان!
در کنار دو گروه اشاره شده بالا گروه سومی هم هستند که صدایشان کمترشنیده شده است چرا که از سوی هیچ نهاد قدرتمندی حمایت نمی شوند و تریبونی در اختیارشان قرارنمی گیرد و دلیل آن این است که افکارشان دارای جهتی خاص که بتوان آن را به خدمت گرفت نیست من نام آن را اندیشه مهارنشده گذاشته ام.
علمی ترین وبیطرفانه ترین یافته ها متعلق به این گروه سوم است چراکه ذات علم باتعصب بیگانه است. گفتنی است که افکار و عقاید این طیف، امروزه بیش ازپیش قابل دسترسی است و علت آن ظهور رسانه هایی اندکه خارج از کنترل قدرت اند(همانندهمین تلگرام)
من عدالت را بیشتر درمیان افکاراین بخش سوم جستجو می کنم.
@sardaremanدر پایان ذکراین نکته را نیز ضروری میدانم که یکی از ویژگی های علوم سیاسی واجتماعی این است که بعلت پیچیدگی موضوعات که گاه ناشی ازتعدد متغیرهای دخیل دریک پدیده است ،نتیجه و یافته ای قابل فهم برای ''توده" ازدل آن بیرون نمی آید به تعبیر دیگر یافته چندان شفاف و قابل فهم برای افراد غیرمتخصص نیست.
حال هرچه از تعداد متغیرها بکاهیم، نتیجه غیرعلمی، غیردقیق ولی نتیجه ای شفاف تر و قطعی تربدست خواهدآمد.
چنین مکانیسمی هم مطلوب نهادهای قدرت و بویژه رژیمهای فاشیستی است زیرامی تواند متغیرهای نامطلوب راحذف کرده
ونتیجه ی دلخواه خود را به خورد توده دهد
همچنین مطلوب توده است زیرا نتایج قطعی وساده وقابل فهم، مطلوب این گروه نیزمی باشد
(مردم حوصله فکرکردن و تدبر عمیق درموضوعات انتزاعی راندارند)
و بدین ترتیب است که فاشیسم تبدیل به گفتمان غالب دربین توده وعوام می شود.
@sardareman