من
#سیاسی نیستم!
@sardaremanآفت بیخیالی و خوشگذرانی برای جامعه
عکس
های #اینستاگرامی از خوردنی و نوشیدنی در
#رستوران و
#کافه گرفته تا نمایش دوست داشتن و دوست داشته شدن به دیگران بهخودیخود نکوهیده نیستند اما تکرار جنونآسا و حجم انبوهشان، در کنار موارد دیگری از این دست همچون اشتهای سیریناپذیر جامعه به فیلم و سریال و برنامه
های #خنداننده (عالماً و عامداً از بهکارگیریِ واژه طنز میپرهیزم)، علایمی هستند که میتوان از منظرهای مختلف تفسیرشان کرد. مثلاً روانشناسی و جامعهشناسی میتوانند علل روانی و جامعهشناختی پیدایش این پدیده را بررسی کنند. افزون بر «علل» پیدایش این پدیده، واکاوی «پیامد» آن در جامعه، از منظر «فلسفه سیاست»، نیز مهم است. برخی از فیلسوفان باستان انسان را حیوان اجتماعی و سیاسی میدانستند، اما اینک با شمار زیادی از «افراد» روبهروییم که هیچ توجهی به امور «شهر»، «کشور»، «دولت» و «ملت» ندارند و نهتنها از این بیتوجهی شرمگین نیستند بلکه حتی آن را به گونه
های گوناگون به رخ میکشند. از قضا همین افراد همواره از زمین و زمان شکایت دارند که چرا امور «شهر» موافق طبعشان نیست. آنها همواره در پیِ نشان دادن بستنی و سیبزمینی سرخشده خود هستند، هیچ توجهی به نقش «شهروندی» خود ندارند، «آزادیِ بیمسئولیت» میخواهند و بیگانهای بهنام «دولت» را، چونان پدری ثروتمند و مهربان، مسئول تمام امور میدانند. تو گویی ناگهان سقف آسمان باید سوراخ شود و بر سرشان توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ببارد!
#توسعه_اقتصادی_سیاسی_و_فرهنگی یک «اقدام» (procedure) نیست بلکه یک فرآیند (process) است و «شهروندان» باید با پذیرش مسئولیت شهروندی خود همواره حواسشان به آن باشد و «پرستار» «شهر» باشند. جامعهای که افرادش فقط تا نوک بینی خود را میبینند و هیچ نگاهی به نقش شهروندی خود ندارند هرگز روی این توسعه را نخواهد دید. هیچچیز برای «توسعه» زیانبارتر از آن نیست که افراد جامعه فقط سرگرم
خوشی
های زودگذر باشند و حواسشان به جامعه نباشد. «بیا برویم خوش بگذرونیم» جمله کلیدی چنین جامعهای است و خیلی هنر کنند همان جمله را بهصورت «فلانچیز حالخوبکن است» بیان میکنند. آنها به اسباب خوشگذرانی خود دلخوشاند و آن را با افتخار در معرض دید دیگران قرار میدهند تا همرنگی خود را با جماعت بهخیالِ برابری خود با دیگران به رخ بکشند. آنها «شهروند» نیستند و هیچ ابایی از آن ندارند که بدون هیچشرمی و گهگاه با افتخار بیتفاوتیشان را نسبت به جامعه خود با این جمله به رخ بکشند که «من سیاسی نیستم.»
الکسی دو
#تکویل، فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی قرن نوزدهم که به باور بسیاری از مفسران کتابش درباره
#دمکراسی بهترین کتاب در تاریخ بشر درباره دمکراسی است، درباره آفت این بیتفاوتی چنین میگوید: «انبوهی بیشمار از مردمی میبینم برابر و یکسان، پیوسته در جستوجوی
#خوشیهای_پیشپاافتاده و
#حقیر تا مگر روح خود را مشغول دارند. اینان، جدا از هم ایستادهاند، هرکدام بیگانه با سرنوشت دیگران؛ تمامی نژاد بشر، فرزندان و دوستان شخصی اوست. شهروندان دیگر را، با آنکه در کنارشان است، نمیبیند. آنان را لمس میکند ولی چیزی حس نمیکند. تنها در خود و برای خود وجود دارد و اگر هنوز خانوادهای داشته باشد میتوان گفت دیگر میهنی ندارد. بر فراز این مردم قدرتی عظیم و قیموار سربرمیکشد و بهتنهایی عهدهدار برآوردن خواستها و پاسداری سرنوشت آنان میشود.»
#انجمن_فیلسوفان_ایران@sardareman#آزادی و
#دموکراسی فقط با
#آگاهی میسر و محقق میگردد...
✋