@sardareman ☜☜( سردار من بابک خرمدین)☜☜

#حتما_حتما_بخوانید
Канал
Логотип телеграм канала @sardareman ☜☜( سردار من بابک خرمدین)☜☜
@sardaremanПродвигать
3 тыс.
подписчиков
4,97 тыс.
фото
1,48 тыс.
видео
گذشته چراغ راه آینده است ستیز ما با تاریکیست که برایش شمع میافروزیم. بررسی مسائل تاریخی،فرهنگی،اجتماعی،مذهبی و سیاسی. مستقل ازاحزاب. دموکراسی،جامعه برتر،دوستی اقوام،آگاهی و استقلال،آبادانی،ایرانشهر نمونه،آرمان نهایی کانال‹‹ سردار من ›› است،خدا با ماست...
#حتما_حتما_بخوانید

چگونه حجت الاسلام والمسلمین #حسینی ( اخلاق در خانواده ) به آغوش دختر آلمانی‌ رفت و اسیر آفتابه ی پر از اسید گشت؟
قسمت اول :
@sardareman
مردم ایران کم و بیش با برنامه ی #اخلاق_در_خانواده که توسط حجت الاسلام والمسلمین حسینی در سال های دهه 70 خورشیدی هر هفته از #تلویزیون پخش می شد؛ آشنایی دارند. ولی چرا این برنامه به یکباره قطع شد؟
در آن سال ها "برنامه اخلاق در خانواده" طرفداران زیادی داشت که البته اغلب آنها مردم معمولی، ساده دل و از همه جا بی خبر بودند و هدف اصلی آن برنامه هم " #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر " همین مردم و بخصوص جوانان بود.
حجت السلام و المسلمین حسینی با این برنامه به شهرت رسید؛ مردم " کوچه و بازار" او را با نام "حسینی اخلاق در خانواده " می شناختند. او توانست با فرصت طلبی، رأی اول مردم تهران در چهارمین دور انتخابات مجلس را از آنِ خود کند، همان انتخاباتی که برای اولین بار با تیغ نظارت استصوابی بسیاری از کاندیداهای "جناح چپ اسلامی حاکمیت " ( بعداً اصلاح طلب ها ) رد صلاحیت شدند!

و اما ماجرای "حسینی اخلاق در خانواده" ای که نماینده شد.
@sardareman
داستان از روزی آغازمی شود که " #دادگاه_میکونوس " سران حکومت اسلامی رابه عنوان آمران یک حمله تروریستی در خاک آلمان به دادگاه فراخواند. البته عوامل اصلی که " #دکتر_سعید_شرفکندی " و یارانش را به قتل رساندند توسط قاضی آلمانی به حبس ابد محکوم شدند.(سه نفر لبنانی به همراه متهم ردیف اول - کاظم دارابی - ایرانی)
حکومت اسلامی ایران برای آزادی "کاظم دارابی" از هیچ کوششی دریغ نکرد؛اما نتوانست او را آزاد نماید؛ این بود که تصمیم گرفت با نقشه ای زیرکانه آلمانی هارا مجبور به استرداد او کند.
آقای "هلمت هوفر آلمانی" که بازرگانی ثروتمند بود و در مشهد دفتر داشت؛ همان سوژه ای بود که وزارت اطلاعات به دنبالش می گشت. آنان دختر خانم زیبایی را به عنوان طعمه بر سر راه این آلمانی خوش گذران قراردادند و او هم با موفقیت دل از آقای هوفر برد و به راحتی باب معاشقه با او را گشود و سرانجام شبی از شب ها که هوفر غیر مسلمان با آن دختر مسلمان شیعه ایرانی درمشهد "هم بستر" بود؛ توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
فردای آن روز رسانه ها خبرِ رابطه ی نامشروع بازرگان آلمانی با دختری مسلمان رادر جهان پخش کردند و هوفر نگون بخت بلافاصله حکم اعدام را از " #حاکم_شرع " دریافت کرد.آلمانی ها به تب و تاب افتادند؛ آنها رابطه بین "معاشقه" و "اعدام" را درک نمی کردند و خواستار آزادی فوری شهروندشان بودند.از این طرف ولی حکومت اسلامی برای ترساندن آلمانی ها "هر از چند گاهی" در بوق و کرنا می کرد "که فلان روز بازرگان آلمانی به جرم #زنا با دختر مسلمان #اعدام خواهد شد" وزارت خارجه ی آلمان که تحت فشار خانواده هلمت هوفر و افکار عمومی بود؛ برای آزادی این بازرگان از راه های رسمی "به هر دری زد ولی بی نتیجه بود" در عین حال #وزارت_اطلاعات - بطور محرمانه - تنها یک راه به آنها پیشنهاد کرده بود: " آزادی #کاظم_دارابی در قبال آزادی #هلمت_هوفر " که قاضی آلمانی هم زیر بار این معامله نمی رفت.
و اما در همین اوضاع واحوال، "آقای حسینی اخلاق در خانواده" توسط رایزنی فرهنگی حکومت اسلامی ایران به آلمان دعوت شده بود تا جوانان ایرانی مقیم آنجا را هم "امر به معروف و نهی از منکر" کند؛ او آنجا چند برنامه به سبک "اخلاق در خانواده" اجرا کرد و از قضا برنامه هایش بسیار مورد توجه قرار گرفت. البته نه از طرف مردم - چون آنها ساده اندیش نبودند و به آسانی نمی شد فریبشان داد - بلکه از سوی سرویس امنیتی آلمان که سخت در پی "مقابل به مثل" بود و به دنبال طعمه می گشت. آنها "آقای حسینی اخلاق در خانواده" را به بهانه ی آنکه مردی بسیار سخنور وعالم است؛ پیاپی به آلمان دعوت و در این اثنا یک دختر بسیار جذاب و خوشگل را سرراهش گذاشتند؛ دخترک وانمود می کرد؛ می خواهد مسلمان شود. " حسینی اخلاق در خانواده " هم بی درنگ از این موضوع استقبال کرد و احتمالاً این توفیق را، نتیجه تأثیر "نفسِ گرم" خود می پنداشت؛ این نفس اما از جای دیگری گرم می شد؛ بله،درست حدس زدید؛ در دلِ " آقای حسینی اخلاق در خانواده " آتش وصل یار زبانه می کشید.
طولی نکشید که شب موعود فرا رسید؛ دختر آن شب در هتل مهمانِ " حجت السلام و المسلمین حسینی اخلاق در خانواده " شد.او می دانست که آنجا پر از دوربین مخفی و دستگاه شنود است و برای همین نقش خود را کامل بازی می کرد و " آقای حسینی اخلاق در خانواده " را - با آن محاسن سپید و دلربا از عوام الناس - بر سر شوق می آورد؛" آن آخوند که نزده می رقصید" در آن شب "عنان از کف داد"و"درس اخلاق" را گفت؛ اما نه در "خانواده"،بلکه صدها کیلومتر...