از چيست خدايا که تو بسته است زبانت
ولگرد بيابان شده پيغام رسانت
پيغمبرت ار دکتر و عالم بُد و استاد
دين بلکه جز اين بود که آورد شبانت
گر داشت سواد و خبراز دانش امروز
شايد به از اين بود کنون وضع جهانت
گر قصد شناساندن خود بر همه داري
از چيست فرستادن پيغام نهانت
در غار و سر کوه و در گوش پيمبر
گفتي ز چه پنهان ز خلايق سخنانت
وقتيکه به زنبور و شتر وحي نمودي
مقدور نبودت به بشر وحي ِعيانت؟
ميکردي اگر آگهمان جنگ نميخواست
باور به تو ميکرد همه خلق جهانت
گويند که در جنگ احد تير پراندي
قربان تفنگ و قمه و تير و کمانت
آسانتر از اين بود که الهام نمائي
خودرا به همه خلق زمينت و زمانت
تا اينکه نه مجبور به کشتن شوي و جنگ
نه تير و کمان لازمت آيد نه سنايت
پس چيست اگر خالق رحمان و رحيمي
آن دوزخ و اين دين به شمشير نشانت
از دين تو خلقند پناهنده به کفار
بيش است چو تهديد تو از مهر و امان ات
اينقدر که در دين به زنان سخت گرفتي
لابد که بتو سخت گرفتند زنانت
@sardaremanگفتي به کتابت که توئي قادر و قهار
پيداست از اين دين چنين زور چپانت