Смотреть в Telegram
هر دو غریب بودیم؛ من از روستا آمده بودم و مریم از دنیایی پر از سکوت که با دستانش سخن می‌گفت. ما تنها دوستان هم بودیم. مریم هم مثل لارای این قصه فقط یک‌ روز در هفته به مدرسة ما عادی‌ها می‌آمد. خواهر مریم دوست نداشت ما آن‌ها را با هم ببینیم؛ مثل برادر لارا که از داشتن خواهری همیشه ‌خندان خجالت می‌کشد. لارا ظاهری متفاوت دارد و مثل بقیه نیست، ولی خب لارا می‌داند «بقیه هم که مثل هم نیستند». هرجا می‌رود، خودش است؛ کاری را می‌کند که دوست دارد و می‌تواند با یک آغوش بی‌ریا حال دیگران را خوب کند؛ خودش را غریب نمی‌داند، چون او لاراست؛ دختری با یک کروموزوم اضافه. 🖋 شرافت حسینی 🧷🧷 کتاب سوم از جعبه‌ٔ سی‌و‌هشتم گروه سنجاق‌قفلی 🧷🧷 پذیرش تفاوت‌ها (۲) #جعبه_سی‌_و_هشتم_سنجاق_قفلی #جعبه_پذیرش_تفاوت_ها #کتاب_من_لارا_هستم #ترویج_موضوعی_کتاب_کودک_و_نوجوان #کتابهای_مناسب_۶_تا_۹_سال #کتابهای_مناسب_۶_تا_۹_سال_سنجاق_قفلی #پذیرش_خود @sanjagh_ghofli_group
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств