🔻 خاله زنکهای همه کاره و هیچ کاره!
آدم غربزده راحت طلب است. دم را غنیمت میداند. و نه البته به تعبیر فلاسفه. ماشینش که مرتب بود و سر و پُزش، دیگر هیچ غمی ندارد. اگر در عهد بوق «غم فرزند و نان و جامه و قوت» سعدی را باز میداشت از سیر در ملکوت، او که سرش به آخور خودش گرم است، جز به خودش به کسی نمیرسد. دردسر برای خودش نمیتراشد. و به راحتی شانههایش را بالا میاندازد. و چون کار خودش حساب کرده است و چون هر قدمی را از روی حسابی بر میدارد و هر کاری را نتیجه معادلهای میداند، کاری به کار دیگران ندارد – چه رسد که در غمشان باشد.
آدم غربزده معمولاً تخصص ندارد. همه کاره و هیچکاره است. اما چون به هر صورت درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی بلد است که در هر جمعی حرفهای دهن پرکن بزند و خودش را جا کند. شاید هم روزگاری تخصصی داشته اما بعد که دیده است در این ولایت تنها با یک تخصص نمیتوان خر کریم را نعل کرد، ناچار به کارهای دیگر هم دست زده است. عین پیرزنهای خانواده که بر اثر گذشت عمر و تجربه سالیان، از هر چیزی مختصری میدانند – و البته خاله زنکیاش را – آدم غربزده هم از هر چیزی مختصر اطلاعی دارد، منتهی غربزدهاش را. باب روزش را. که به درد تله ویزیون هم بخورد. به درد کمیسیون فرهنگی و سمینار هم بخورد. به درد سخنرانی در کلوب هم بخورد.
جلال آل احمد، غربزدگی، (چاپ اول، تهران: انتشارات رواق، ۱۳۴۱)، صفحات ۱۴۵ و ۱۴۶.
#جلال_آل_احمد#غرب_زدگی #غربزدگی#انتشارات_رواق#خاله_زنک@salehkahani