خنک بنوشید
پیشتر وقتی گذرم به کتابهای آفوریسم میافتاد، به آنها نیشخندی میزدم و میگفتم: نویسنده خسته نشود انقدر به خودش زحمت داده و چند تا جمله نوشته.
البته اگر بشود اسمشان را گذاشت نویسنده.
جاهلیت است دیگر. ساحلِ الان اگر آنموقع در مقابل آن ساحل قرار میگرفت فکر کنم چند تا فحش آبدارش میداد و موهایش را میکشید.
البته خب همهاش هم تقصیر آن ساحل بیچاره نیست. ظاهر این گزینگویهها نیز خیلی غلطانداز است. از دور که ببینی کوچکی و معصومیت یک بچه را دارند. درحالی که واقعیتشان جز غولی وحشتناک نیست.
یا به قول معروف اینطور بگویم: فلفل نبین چه ریزِ بشکن ببین چه تیزِ.
در تک تک کلماتشان تیزیای نهان است که فقط نویسندهاش آنها را چشیده. و چه زبانسوختهای شده از دست این گزینگویهی پدرسوخته.
گزینگویه، مغز نویسنده را میچلاند تا از صدها کلمه و دهها پاراگراف، چلانیدهشود.
و بعد گوارای وجود خواننده گردد.
دقت: گازدار هستند.
خنک بنوشید.
✍ساحل خسروی
➡️@sahelshkh
#یادداشت_های_من