به خواب رفته بودم و خیلی گریه کرده بودم که سهراب آمد به خوابم
😍دیدم یک دریا هست که خیلی عمق آن روشن است و اگر یک سکه بیندازی معلوم است ولی خیلی عمیق و گود است و روی آن نرده گذاشته اند و من تا خواستم پایم را روی نرده بگذارم می رفتم پایین…
گفتم : خدایا من می خواهم بروم آن طرف چرا من را می برد پایین؟!
😔دیدم پسرم شهیدم از آن طرف گفت : مامان جان چرا ناراحتی؟!
گفتم : سهراب جان می خواهم بیایم آن طرف ولی از این دریا می ترسم…
😢گفت : قسم بخور که دیگر گریه نمی کنی تا من بیایم دستت را بگیرم ببرم آن طرف…
☝️گفتم : نمی شود که گریه نکنم..!
😞گفت : نه… گریه بکن ، گریه برای امام حسین (ع) و
حضرت فاطمه (س) بکن.. برای
حضرت ام البنین گریه بکن برای من گریه نکن…
دستت را می گیرم و می برمت آن طرف…
آمد و دستم را گرفت ، نه آب بود و نه چیزی و رفتیم آن طرف…
لباس های سبز هم پوشیده بود و با آن چشم های آبی تا زمانی میرفت به من پشت نکرد و از آن زمان گریه که می کنم می گویم به نیت امام حسین (علیه السلام)….
مادر
#شهید_سهراب_علیخانیانتشار به مناسبت
#وفات_حضرت_ام_البنین╭┈──『
🌹🕊』
╰┈➤
@saberin_shahid_ghafari