#جاویدالاثر_سید_احسان_میرسیار🕊#زندگینامه#قسمت۶ 🔶#روایت_همسر🌸2️⃣آسید
#احسان میگفت: تاامن زنده ام نمیزارم حرم محاصره بشه نمیزارم دوباره کربلا تکرار بشه دیدم تصمیمش جدیه اوایل گِریَم میگرفت؛ ولی بعد گفتم بادلیل بگم بهش نیاز دارم یه روز دیگه شروع کرد گفتن که مردم آنجا همه در ظلم قرار گرفتن
#زن و
#بچه ها اسیر دست حرامی شدن باید برم؛ میخندید گفتم مگه مرد درقبال خانوادش مسئول نیست پس ما چی گفت چرا درقبال خانواده مسئول هست اما قبلش در مقابل خدا مسئوله این طور نیست؟
گفتم چرا ولی
#گِریَم گرفت گفت:
#محکم باش و
#مقاوم شما رو میسپارم به
#خداگفت: اونجا
#امنیت نیست بچه ها درمقابل پدرو مادر؛ پدرو مادر درمقابل بچه همه دارن قتل عام میشن اینجا ولی چه من باشم چه نباشم شما درامنیت بسر میبرید .. دیدم
#راست میگه بهر حال تااون روزای آخر هم
#گریه میکردم وصیت مینوشت برام میگفت که اگه اتفاقی افتاد چی کار کنم امادیگه انگار دلم
#محکم شد نمیدونم چرا ولی دیگه میگفتم نرو ...
⏮ادامه دارد.......
🌹 @saberin_shahid_ghafari