#شهید_فرشاد_شفیع_پور 🌹 #زندگینامه#قسمت۴🔸نقل از
#همراهان سردار شهید فرشاد شفیع پور:
به خاطره علاقه
عجیبی که به سردار شهید شوشتری داشت هرجا که به کمکش نیاز بود سریع حاضر می شد.حالا اون با شهید شوشتری عازم مناطق به شدت نا امن سیستان و بلوچستان شده بود.
🔸مدتی که گذشت فرشاد قرار بود بره مرخصی ولی به خاطر یه
#حس خوشایند که دلشوره خویی تو وجود مبارکش انداخته بود تصمیم گرفت تامرخصیش رو عقب بندازه .
🔸اون شب فرشاد حال
#عجیبی داشت .همش می گفت فردا روز مهمیه . آخه قرار بود با بالا اومدن خورشید همراه شهید شوشتری برای بازدید به نمایشگاه فعالیتهای مردمی برند .تامین امنیت مراسم هم با خود محلی ها بود.
🔸صبح که برای نماز بیدار شدیم فرشاد اومد پیش من و گفت دیشب
#خواب عجیبی دیدم .گفتم چه خوابی گفت خواب دیدم سردار
#شوشتری از آسمون داره برام دست تکون میده گفتم انشاالله خیره به شوخی گفتم نکنه
#میترسی ...ئکه بی معطلی گفت من اگه از این چیزا می ترسیدم تهران می موندم
🔸راست میگفت ترس پیش فرشاد واقعا واژه کوچکی بود . آخه زمان
#جنگ اون جزو نیروهای برون مرزی سپاه بود که دائم درحال ماموریت بود .
🌹 @saberin_shahid_ghafari