به مناسبت آزاد سازی شهر تدمر سوریه خاطره ای از رشادتهای فرمانده دلاور
شهید قاسم غریب 👇 👇
بمناسبت ازادی مجدد تدمر
⭕️شهید غریب واقعا
غریب افتاده بود
خودم که تا بعد از شهادتش فکر میکردم یه بسیجی ساده هست
👈ایام ماه مبارک رمضان 94 بود توی تدمر تا نماز صبح دعا میخوند و مداحی میکرد و حتی مثل یه سرباز نگهبانی میداد
وقتی یه کاری ازش میخواستی فقط با کلمه چشم حاجی مواجه میشدی
🔴سرهنگ تمام بود
😔👈توی اون هوای گرم صحرای تدمر اونم دهن روزه با تانکر توی دشت زیر گلوله مستقیم دشمن اب میرسوند به نیرو ها
۳
⭕️ روز بود که توی ابرویی ۲ بودم در مجاورت سید ابراهیم (شهیدصدرزاده)
همون جایی که برادران بختی
شهید شدند
👈خسته و خاک و خولی برگشتم عقب که با فرماندهی صحبت کنم و باطری های بیسیم ها رو عوض کنم که حاج مهدی منو با اون وضعیت دید که لباسهام خاک و خون بود گفت مجروح شدی گفتم نه گفت چند روزه نخوابیدی گفتم تقریبا ۳ روز حاجی گفت شما دیگه نرو جلو نه جسمی و نه روحی قدرت کار نداری بودنت اونجا فایده نداره به روز استراحت کن بعد برو
⭕️شهید غریب سریع گفت حاجی من برم حاج مهدی هم موافقت کرد و
غریب رفت جلو
👈سید داوود هم تو خط بود و سید ابراهیم
تا اینکه حدود ساعت ۳ صبح سر و صدای بیسیم همه رو کشوند به اتاق مخابرات
⭕️صدای
شهید غریب اومد که حاجی مهدی اوضاع بهم ریخته هست وداعشیا خیلی زیادن ما امکاناتمون کمه..
👈حاج مهدی در عین حال که اضطراب شدیدی داشت و از چهرش معلوم بود با ارامش گفت شما امکانات لازم رو دارین ایمان هم دارین پس خیالتون راحت باشه
🔴صدای
شهید غریب اومد پشت بیسیم:
ما همه چیز داریم , ما حضرت زهرا رو داریم لبیک یا زینب.س.
‼️و این اخرین پیام بود
😢👈اون شب
غریب و مجموعه همراهش رشادت زیادی بخرج دادند و نذاشتن دشمن بخ خطوط ما نفوذ کنه
👈با روشن شدن هوا سید داوود از پیدا شدن پیکر
شهید غریب خبر داد که گلوله قلب نازنینش رو ...
😭#شهید_قاسم_غریب#شادی_روحش_صلوات @saberin_shahid_ghafari