گفت: "شما رو به خدا رضایت بدین!"
ساکت بودم
گفت: "خانم! شمارو به فاطمهی زهرا قسم! بگید که راضی هستین"...
باز هم ساکت بودم....
قبل از شهادتش، خیلی به من میگفت که برای شهیدشدنش دعا کنم ولی روزهای آخر، خیلی جدیتر این حرفها را میزد.
گفت: "من میدونم همین روزا
شهید میشم، خواب دیدم یکی از دوستان شهیدم اومده، دست منو گرفته که با خودش ببره، من همهاش به تو نگاه میکردم، به بچهها، شما هم گریه میکردین و من نمیتونستم برم... خانم! شما باید راضی باشی تا من
شهید بشم".
اشک، چشمانم را تر کرده بود
گفت: "عفت"...
یک دفعه قلبم آرام شد، گفتم: "باشه! من راضیام"....
🥀یک هفته بعد به شهادت رسید
راوی: همسر
#شهید_علی_صیادشیرازیسردار کشور
#امام_زمان #خانواده_شهیدانتشار به مناسبت درگذشت همسر معزز ایشان خانم عفت شجاع؛ شادی روحشون صلوات
در ثواب نشر سهیم باشید
🍃•┈┈┈••✦••✿••✦•••┈┈┈•
↷«ڪــــــلیڪ ڪــــــنید»↶
@saberin_shahid_ghafari•┈┈┈••✦••✿••✦•••┈┈┈•