✅یادداشتی به بهانه
#شب_چله✍ #علیرضا_اصغری🆔 @Ruidad📝پلک پاییز سنگین شده است
امشب یلداست. شبی که پاییز در هر ثانیه از تو میگذرد. برگهای رقصان پاییز از دور نظارهگر چشمانت هستند و آرام مینگرند تا ببینند چگونه برایشان دست تکان میدهی. خیلی تلاش نکن پلک پاییز سنگین شده است و در خواب زمستانی فرو میرود. میبینی تنها یک دقیقهی ناقابل میتواند از یک شب عادی و همیشگی تو یلدا بسازد. همین یک دقیقهی بهترین مجال است برای نیم نگاهی کوتاه به لحظهها ، لحظههای با هم بودن که در سرعت عبور خلاصه میشوند. یادت باشد با آمدن زمستان مشعل با هم بودن را روشن بگذاریم تا سردی فاصلهها به خانههایمان راه نیابد.
میدانی که تا نوروز نود روز باقیست و تو در فصل سپید سرما دلگرم آیندهای هستی که بهاران است ، با اشعار گرم حافظ خود را برای زمستان سرد بیمه میکنی زیرا هیچ زمستانی ماندنی نیست حتی اگر همهی شبهایش یلدا باشد.
امشب میوهی سربستهی حرفم را روبروی تو میگذارم تا طعم شیرین دوستی را بکام زمستانی روزگار بچشانم. آری یلداست بگذاریم هر چه تاریکی استو هر چه سرما و خستگی است تا سحر از وجودمان رخت بربندد. امشب بیداری را پاس بداریم که تا فردای روشن راهی باقی نیست.
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
بجز رویت نمیخواهم که روی هیچکس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه ست در عقلم اگر رخنه ست در دینم
بر آی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
رقیب انگشت میخاید که سعدی چشم بر هم نِه
مترس ای باغبان از گل که میبینم نمیچینم
💠"گروه خبری رویداد"
💠https://telegram.me/joinchat/BPVZ4Tu0AW3BELLSV66NKg