وقتی شروع میکنی به رفتن و دل کندن ، وقتی همه خاطراتت را تو کولهای میریزی ، انگار یک جورایی پرنده میشوی ...
پرندهای مهاجر که هرگز یک جا بند نمیشود و دائم در حال کوچیدن است . آن وقت است که به طور غریزی یاد میگیری دل به هیچ مکانی نبندی و به کفِ هر زمینی نوک بزنی و دانه جمع کنی تا گرسنه نمانی ...
در این صورت است که مفهوم عمیق زندگی را درک میکنی ؛ لامکان بودن ، همهجا بودن و هیچجایی نبودن !
با همه بودن و سرانجام با هیچ کسی نبودن ...!
✍🏾 #نسرین_قربانی
📕 بادامهای تلخ