Смотреть в Telegram
https://t.center/rouhangizrumi زندگی را وسط سفره صبحانه می گذارم، کمی رنگ گل سرخ به آن‌ می پاشم و آن را به عشق آغشته می کنم. ثانیه هایم را با عسل مخلوط می کنم تا کش بیایند و بوی زندگی بگیرند! با لبخندهایم مربایی درست می کنم، شیرین، شیرین؛ تا ماندگارتر و غلیظ تر شوند تا بتوانم در یک شب سرد و تاریک زمستانی روی نان بریزم و کامم را شیرین کنم. یک چای لب دوز با عطری جانانه برای خودم می ریزم، خودم را به این ضیافت شاهانه دعوت می کنم، خودم را تنگ در آغوش می گیرم و یک قصه با پایان خوش برایش می خوانم تا غصه اش را به باد بسپارد! اگر ناامیدی بخواهد سر راهم پیدایش شود، نشانی دور دست ترین کوهها را به او می دهم تا برود و پشت کوه قاف گم شود و هرگز برنگردد. من تصمیم گرفته ام دست در دست شادی و سرمستی به جنگ بروم، جنگ به تنهایی پیروزی ندارد....
Telegram Center
Telegram Center
Канал