نج،روستای من و تو

#نویسنده_آقای_حمید_مقدم
Канал
Логотип телеграм канала نج،روستای من و تو
@rostaye_nojПродвигать
1,23 тыс.
подписчиков
8,55 тыс.
фото
1,12 тыс.
видео
275
ссылок
#هوالخالق #روستایم_نج..... یکی از قدیمی ترین روستای شناخته شده ی ایران با قدمتی بیش از دوهزار سال ✌در صورتی که عکس و متن مرتبط با(روستای نج) دارید میتوانید به آیدی ادمین ها @nojkoh @noj_admin مراجعه نمایید... 🌺منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم🌺
🌸🌸
🌸
🌸

تقدیم به من و تو
#نامه_خاطره ای 2
خدمت پدر مهربانم بهتراز جانم . سلام عرض میکنم .
امیدوارم که حالتان خوب باشدو کسالتی نداشته باشید اگر احوالی از مابخواهید حال ما خوب است والده سلام میرساند همشیره و اخوی سلام میرسانند تمامی اقوام و همسایه ها سلام میرسانند پدر جان پاسخ نامه اول شما بهمراه تمامی آنچه نوشته و خواسته بودیم توسط خش یحیی منصوری رسیده من هم امتهان ثلث دوم را دادم و قبول شدم پدر جان چند روزی است برف سنگینی در نج آمده تمام راه و روز بسته شده من اگر چکمه پنبه ای نداشتم نمیتوانستم بروم مدرسه خیلی ممنون که برایم چکمه خریدی پدر جان ما در مدرسه بخاری داریم امروز مش ذلفقار و مدیر گفتن هر دو روز یکبار تمامی بچه ها باید دو عدد تاپاله و یک عدد گون بیاورند که در بخاری بریزند تا کلاس گرم شود و هم وقتی میخواهند به ما تقذیه رایگان بدهند آن را گرم به ما بدهند . پدر جان اگر امکان دارد مش مهرعلی که می آید نج یک تومن پول برایم بفرستید که اسمم را مدیر بنویسد برای دریافت لباس پیشاهنگی البته باید سه تومن بدهیم شما یک تومن بدهید خودم پنج زار دارم و والده هم گفت یک تومن او بمن میدهد و پنج زار دیگر را از داداش میگیرم مش ذلفقار میگفت اگر پیشاهنگ شویم میتوانیم درروز جشن ششم بهمن در جلوی عکس شاهنشاه و شهبانو و پرچم سه رنگ ایران رژه برویم و سرودی که یادمان دادند را بخوانیم الان هم از آموزش وپرورش کاغذ رنگی و طاق نصرت آوردن که مدرسه نج را آذین بندی کنند. پدر جان جای شما خالی دیشب من و داداش و والده و همشیره رفتیم منزل عمو مردون تدبیری شب نشینی خیلی خوش گذشت ایشان یک سره در باره شکار بز . کل .گرگ . خرس و درگیر شدن با پلنگ برایمان صحبت کرد . اس مهدی آذری با خانواده هم آمدن منزل عمو مردون شب نشینی ایشان هم کلی حرفای قدیمی و یک قصه برای ما تعریف کردن شبچره هم برای ما انار و شیرینی و گردو . لب لبو و پیه با عسل آوردن . پدر جان من سرما خوردم مریض شدم اخوی مرا برد تاکر دکتر . چند قرص و یک شیشه شربت و دو آمپول بمن دادن آمپول را بردم پیش ممد آقا نجفی که برایم بزند آقا نجفی اول سرنگ را درآب جوش و روی چراغ گذاشت و ده دقیقه جوشاند و سپس آمپول را در آن ریخت و آمپولم را زد الان حالم خوب شد . والده میگوید شما که عید آمدید نج باید مارا ببرید روستای کلا زیارت و یک روز هم باید با ماشین بلده ای برویم آبگرم لاریجان چون والده خیلی پاهایش درد میکند کربلایی حلیمه هم میگوید هر وقت میروید منم با شما می آیم .والده میگوید هوا که گرم شد باید به عمو حسن مسگر بگوییم بیاید ظرف های مارا مسگری . غلی و سفید کند . راستی پدر جان یکی ازگاو های مازاییده یک گوساله خوشگل و زرد رنگ داریم دایی ابراهیم صالحی بما کمک کرد تا گوساله را درگوآل گذاشتیم و آوردیم زیر کرسی خیلی قشنگ است روزها من و والده و اخوی می بریم پیش گاو تا شیر بخورد . همشیره هم دندانش درد میکرد بردیم پیش اس رمضون صفایی برایش کشیده و الان دیگر برای دندان درد گریه نمیکند . والده میگوید این بار برایتان ننویسم چیزی برایمان بخرید چون میدانیم که شما باید پول های خود را جمع کنید عید که می آیید برای ما وسایل سفره عید و لباس و شیرینی و مداد دفتر برای من و همشیره بخرید فقط اگر امکان دارد یک رادیوی کوچک برایمان بخرید چون صبح ها برنامه شیرخدا دارد و من گاهی که صدای رادیوی مش مسلم کوهی از پنجره شان می آید گوش میکنم خیلی قشنگ است و من قول میدهم که فقط اخبار و شیر خدا را گوش کنم و هروقت داشت ترانه پخش میکرد خاموشش میکنیم . پدر جان ما این شبها که داداش در نج هست قرار است برویم شب نشینی منزل همسایه ها و خاله ها و آنها هم بیایند منزل ما پدر جان خیلی دلم برای شما تنگ شده زیاد مزاحم نمیشوم انشالله که آمدید نج برایتان باز صحبت میکنم زیاده عرضی نیست جز دوری شما . ارادتمند شما و تمامی دوستان
مرد کو هستان
95 / 10 / 5
#نویسنده_آقای_حمید_مقدم
🆔 @rostaye_noj
🆔 @rostaye_noj
🌸🌸
🌸🌸
🌸
#خاطره ی نامه ای
باسلام به دوستان گرامی در کانال وزین و موقر روستای من و توی نج . این بار میخواهم با اجازه دوستان نامه های دوران بچگی ما را که برای پدرمان مینوشتیم باز نویسی کنم امید که ازآن لذت ببرید .
خدمت پدر مهربانم بهتر از جانم
سلام عرض می کنم ضمن آرزوی سلامتی و تندرستی امید وارم که همیشه سالم و تندرست باشید . اگر احوالی از ما بخواهید به لطف خداوند خوب هستیم و به دعاگویی شما مشغول میباشیم . والده حالش خوب است و خدمت شما سلام میرساند . اخوی و همشیره حالشان خوب است سلام میرسانند . همسایه ها همگی حالشان خوب است و سلام میرسانند . عموها دایی ها خاله ها همگی خوب هستند و سلام میرسانند . پدر جان ما چند نامه فرستادیم توسط یحیی منصوری بشما برساند . من هم به مدرسه میروم دیگر هوا سردوبرف و بارانی شده خواهشمندم یک جفت چکمه پنبه ای و یک شال گردن برای من بخرید و بفرستید مادر دارد نخ می ریسد و میگوید میخواهد برای من و شما پش جوراب و دستکش ببافد هروقت آماده شد میدهیم مش مهرعلی که می آید تهران برای شما بیاورد . هرموقع به نج می آیید برای مادر شربت معده برای خواهر مداد رنگی دوازده رنگ برای من کیهان بچه ها و پیک نوجوانان بخرید . راستی پدر جان از سولوده دوتا مهندس آمدن منزل کربلایی عباس قلی پور من آنها را دیدم و سلام کردم مش ذلفقار میگفت آنها آمدن تا نج را جاده کنند وانشاالله دیگر شما با ماشین فیروز فاطمی میروید تاکر نفت می آورید وخسته نمیشوید .پدر جان دوتا از گوسفندان ما زایید بره هاش خیلی قشنگ هستن یکی ما ورکا ویکی نر ورکا مادر میگوید بقیه گوسفندان تا یک ماه دیگر می زایند . راستی پدر جان چند روز پیش باد شدید زد واش کپای ما خراب شد من و مادر آن را درست کردیم .آقافتح الله خان خسروی و شیر محمدی معلمین ما میگویند تازه نج برق کشی هم میخواهد بشود ولی فعلا مادر میگوید بنویسم چند طور چراغ زنبوری و یک شیشه چراغ زنبوری و چند فتیله چراغ و چند شیشه لم پا . شب خوابی . گرد سوز و قدری حلوا ارده برای ما بفرستی . پدرجان قرار است شما به نج که آمدی با مشدی اعظم مشدی جمال مشدی زمون مشدی خلیل و بقیه حلاج ها صحبت کنی تا برای ما لمد بسابن . پدرجان امسال محرم جای شماخالی بود یک ملا از قم آمد و مش ممد آقا هم بود ولی بنظر من مش ممدآقا بهتر میخوند ملا همش میگفت عرضم به حضورتون که .... ولی آقا نجفی هم مرثیه میخوند و هم روضه .پدر جان من پول ندارم بروم مغازه یحیی منصوری یا عباس قلی پور آدامس بخرم یک روز رفتم آدامس نسیه بگیرم خش یحیی به من نداد و گفت مگر پدرت چقدر کار میکند که تو همه را اینجا آدامس بخری . میدانم وقتی آمدی هم پول نداری چون همه پولهایت را باید گسن مزد گو مزد حموم مزد و پول یونجه و واش گوسفندا بدهی .عمو ممد نورانی برای پسرش مسیح دوچرخه خریده واگر ما به او گردو و لب لبو یا پول بدهیم میگذارد قدری دو چرخه سواری کنیم
راستی این را بگویم مش مهرعلی برای خانه خودشان یک گرام خریده خیلی قشنگ است یک صفحه روی آن میگذارد وآن را کوک میکند آهنگهای قشنگ پخش میکند یک روز برای من و عماد آهنگ آمنه آمنه چشم تو جام شراب منه را گذشت خیلی خوشحال شدیم .مادر میگوید اگر درسهایم را خوب بخوانم و قبول شوم به شما میگوید که مرا برای تفریح آمل یا تهران ببری و ماشین سوار میشوم منم قول میدهم که امسال قبول شوم . پدر جان آقای عباس قلی پور در نج خانه انصاف ساخته هر بچه ای که به درخت گردو و زرد آلو سنگ بزند پدرش را کدخدا به خانه انصاف میبرد و 20تومن جرم و جریمه میکند . پدر جان ببخشید نامه ام طولانی شد انشاالله که آمدی نج برایت صحبت میکنم . زیاده عرضی نیست جز دوری شما .
ارادتمند مرد کوهستان
94 / 10 / 10

#نویسنده_آقای_حمید_مقدم
#تنها_کانال_رسمی_مردمی_خبری_اجتماعی_فرهنگی_روستای_نج_من_تو
Forwarded from عکس نگار
💕 @rostaye_noj 💕
🌸🌸
🌸
🌸

اون_میگه، #من_میگم‌

#سلام
میخواهم قدری #صمیمی حرف بزنم . مردیم از حرفای رسمی زدن تعارف،تیکه پاره کردن های ادبی، خیلی هم اثر نداشت فقط دیواری شد بین من و تو، میدونی دیروز #نج بودم از کنار مدرسه داشتم رد میشدم #سعید_فاطمی رو دیدم سلام . چطوری سعید ؟ داری چیکار میکنی ؟ میگه دارم یه #طرح پیاده میکنم اگه بشه #نج متحول میشه . لبخندی میزنم میگه چرا میخندی بخدا شوخی نمیکنم . میبینم داره کار میکنه چند نفری هم کارگر داره میگه میخوام یه مجموعه فرهنگی ورزشی بزنم اینجا رو اجاره کردم . اینجا میشه قهوه خونه سنتی ،اینجا میشه محل همایش های فرهنگی و زنده نوازی موسیقی، اینجا یه حوز آب با چراغ های الوان، اینجا محل اسکان توریست، اینجا کافی نت و بازی کامپیوتری واسه نو جوونا ،میگم عالیه سعید. میگه ازت کمک میخوام ،تو هم اخلاقت مشتیه هم قلمت شیواست میگم سعید سربسرم نذار که اصلا حوصلتو ندارم .میخنده و میگه نه بخدا بنویس بذار #کانال_من و تو ،بذار #نواندیشان . بذار هرکجا که جوونای نج توش فعالند بگو سعید داره برای نج یه کارایی میکنه فقط حمایتش کنید . گفتم آفرین سعید خیلی خوشم اومد تو میتونی، ازت آمارهای از این دست دارم میدونم جریان بازی و تیم فوتبال نج رو بنوعی حمایت و سرپا کردی و اینم میدونم مراسم تعزیه خوانی یکی دوسال اخیر نج رو دایر کردی و باز دیدم در زمینه مجری گری مراسم جشن امسال خوش درخشیدی کمی کنارش میشینم یه سیگار روشن میکنم و در عالم خیال میرم تو سالهای دور میبینم همین سعید یه عمو #فیروزی داشت مثل امروز سعید کاملا فعال اجتماعی ،یادمه برای لوله کشی قنات چقدر دوندگی میکرد . یادمه مغازه زده بود و با ماشین فلوکسی که داشت و با همون ماشین واسه رفاه حال مردم از تهرون براشون بار میاورد . یادمه #فیروز در زمان خودش یه شاهکار دیگه ام کرد با خرید یه دستگاه #آسیاب_موتوری یه خدمت شایانی به اهالی نج‌ کرد که سالها از وجود اون دستگاه اهالی بهره مند بودند و چقدر زیبا بود وقتی فیروز یه موتور برق خریده بود زمانی که نج برق نداشت تمام راه و کوچه و مسجد رو چراغونی کرده بود و چه باشکوه بود که توعروسی کسی چراغونی و موتور برق فیروز حرف اول رو میزد . سیگار که تموم شد از دنیای خیال بیرون اومدم و گفتم سعید تو میتونی . منم الان میریم به همه میگم فیروز نمرده اون در قالب سعید هنوز داره برامون نو آوری میکنه بچه ها بیاید از فیروز حمایت کنیم اونو تشویق کنیم بهش ایده بدیم و بدونیم فیروز همون سعید فاطمیه که باز میخواد نج‌ رو چراغونی کنه
سعید جان خسته نباشی داداش .
ارادتمند تمامی دوستان
مرد کوهستان
96 / 5 / 1
🌸
🌸
🌸🌸
#نویسنده_آقای_حمید_مقدم
#کانال_فرهنگی_مردمی_اجتماعی_روستای_نج