نج،روستای من و تو

#تقدیم‌_به_من_و_تو
Канал
Логотип телеграм канала نج،روستای من و تو
@rostaye_nojПродвигать
1,23 тыс.
подписчиков
8,55 тыс.
фото
1,12 тыс.
видео
275
ссылок
#هوالخالق #روستایم_نج..... یکی از قدیمی ترین روستای شناخته شده ی ایران با قدمتی بیش از دوهزار سال ✌در صورتی که عکس و متن مرتبط با(روستای نج) دارید میتوانید به آیدی ادمین ها @nojkoh @noj_admin مراجعه نمایید... 🌺منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم🌺
🆔 @rostaye_noj

#تقدیم_به_من_و_تو

اهل کوهستانم
روستایم ساده
پدرم مرد خدا
مادرم مثل شقایق پرمهر
دهه اول عمر
مثل یک بوته سبز
مثل یک روز خدا
هفت‌بهار آمده بود
تارسیدم به دبستان ادب
صدتومان پول گرفتم زپدر
پنج‌کلاس درس خواندم
دیپلم از لانه گنجشگ گرفتم به یقین
کوچه در کوچه بگشتم پی عشق
تارسیدم پی معشوق خودم
چند سال عاشق یک غنچه ی نارس بودم
کار هم میکردم
شعر هم میگفتم
وقت سربازی من آمده بود
جنگ‌که از نفس بشر کام گرفت
ناگهان آمده بود
من دراوذوب شدم ده ماهی
بعدازآن تجربه بود و من و راه ابدی
چند بهار سیر و سلوکم سرسبز
من از آنان بودم
که انار دل من پیدا بود
همه میدانستن دانه های دل من
هرکجابودم من شب من رویایی
خواب هم‌ میدیدم
شب من‌ روحی بود
خواب خوبی دیدم
در میان دو فلک
روحی از مهر به من میخندید
وکسی چیزی داد
مثل یک تکه برف
مثل یک تکه ابر
همه جا روشن بود
طبقه در طبقه آدم بود
شاعری را دیدم که غزل تا میکرد
عالمی را دیدم درد علمش پیدا
جاهلی را دیدم
که به نادانی خود می نازید
و کشاورزی را
که به یک دسته علف می پیچید
جای خوبی بودم
کوچه در کوچه ی این شهر بزرگ
یک نفر را دیدم
مثل سهراب سپهری شاعر
مثل یک مرشد پیر
هردوپایش در آب
صورتش خندان بود
در مناجات ولی ساکت بود
او بمن لبخند زد
او بمن گفت که باز شعرم را
به زبان خودمان بنویسم
ساده اما پراز معنی سبز
ساده اما کمی پر مایه
که کسی میخواند
یا که در جعبه
جادوی کسی جای گرفت
خود بگوید شاعر
خوش بحال پدرت
شعر امروز تو ما را خنداند
شعر امروز تو مارا گریاند
شعر امروز تو دیروزی بود
شعر امروز تو فردایی بود
باز هم شعر بگو
باز هم‌شعر بخوان
مرد کوهستانم
شعرهایم انعکاس دو صداست
خوب و بد
هرچه که باشد . باشد
هدیه من به شماست .

🌸 #مرد_کوهستان_آقای_حمید_مقدم🌸
1385 / 2 / 22
#کانال_فرهنگی_مردمی_اجتماعی_خبری_روستای_من_تو_نج
🆔 @rostaye_noj
🌸🌿🌸🌿
🌸🌿🌸
🌸🌿
🌸
#تقدیم_به_من_و_تو
#وداع
وصیت کرده ام مردم . مرا بر خاک مسپارید
مرا اندر گذر گاه سر افلاک مسپارید

برایم نی کفن آرید نه غسلم را کنید تعجیل
نه شادی را کنید کنسل نه لبخند را کنید تعطیل

نه شام و شمع برافروزید نه گریه آنچنان گریان
همه با دست افشانی مرا با خود برید خندان

نه جامه را سیه پوشید نه در سوگم زنید بر سر
نه بهرم در عزا باشید نه شیون را کنید یک سر

نه بهرم سوم و هفتم بگیرید طبق این منوال
نه چله خواهم از اقوام نه خیراتی در این یکسال

اگر سازی و سنتوری زنید بهرم چه خوش باشد
مرا این نغمه ی زیبا همیشه . حال. خوش باشد

نمیدانید کجایم من . چه جایی با صفایم من
به مثل قمری ی عاشق سبک بال و رهایم من

چه میدانید شما مردم که آزادی روح از تن
چه لذت بخش می باشد برای روح درمردن

اگر دانید چه جایی هست در آن میخانه ی هستی
همه از بهر این جرعه شتابان در پی مستی

به عشق چشمه های نور که لذت در دل لذت
به این گویند یک مردن و یا یک عمر باعزت

تمام شرط این لذت . دراین باشد بپا داری
مرام خوب انسانی . و یا یک کس میازاری

دلی را نشکنی چون سنگ ویا چون فاتحان جنگ
نگردانی برای کس چنان چون عرصه گردد تنگ

کمک حال کسان باش و به خلقی هم نما نیکی
فقط نیکی فقط نیکی. فقط نیکی فقط نیکی

فقیران را ترحم کن یتیمان را نوازش ده
میان گر دو کس جنگ است براه حق تو سازش ده

اگر حقی ز تو رفته تو خشمت را فرو میخور
اگر دردی بیاید پیش تو درمانش به صبر میبر

بخود رنجی بده تا هست. یکی از رنج رها گردد
تو دردی را بخود بنشان. که درد کس دوا گردد

توانستی اگر مالی تو داری یک گره بگشا
گره هایی که دارند خلق یکی از آن گره بگشا

گر اشک چشم کس دیدی برایش چاره یی بنما
طناب بسته ی غم را تو با دست پاره یی بمنا

که این راه نجات هست و. و تنها ره همین باشد
که این ره راه حق باشد . و گویا راه دین باشد

به کیش مهر داخل شو . و مهر ورزی نما آسان
چه کافر باشد او در کیش چه باشد زاهد و سلمان

سیاه است یا سفید فرقی . ندارد در ره احسان
که مخلوق خداوند است ونامش داده اند انسان

در این گیتی تو آنی باش که نگریزد ز تو حیوان
زدستت درامان باشند چه انسان باشد و حیوان

نه مالی را نما تاراج . نه قلبی را نما آماج
ز تیر تهمت و غیبت ویا با بحث و استنتاج

اگر دشنمام میدادند صبوری کن تحمل کن
درون سینه خود را گلستانی پر از گل کن

اگر سیلی زدن رویت و یا سنگی زدن کویت
توبا لبخند جبران کن فرشته باشد این خویت

تو با دشمن مدارا کن و با یک دوست مروت دار
برای مهر و عشقی پاک همیشه عزم و همت دار

صبوری کن صبوری کن خدا هم زاده ی صبر است
که ناصبری در این وادی مرام و مسلک گبر است

اگر اینگونه بودیم ما. دگر آن گور نور ماست
عزا از بهر چه آخر؟ که این آغاز سور ماست

به ذوق دیدن مولا و شوق رفتن بالا
بهشت اندر بهشتم من اگر میرم همین حالا

حلالم کن تو ای همدم اگر لبخند من سرد است
اگر این زندگی با ما بسی سخت است و نامرد است

مرام و کیش من مهر است خریداری ندارد این
دراین وادی که من هستم طرفداری ندارد این

به عشق دوستان زنده منم با کوله بار عشق
سپارم من رفقیقان را به این شهر و دیار عشق

فقط یه خواهش ساده نمایم بر همه دوستان
برویم سنگ مشکینی نویسید مرد کوهستان

ارادتمند تمامی دوستان
مرد کوهستان
97 / 11 / 27
🌸 با تشکر از آقای #حمید_مقدم 🌸
#کانال_فرهنگی_مردمی_اجتماعی_خبری_روستای_من_تو_نج
🆔 @rostaye_noj
🌸🌸
🌸🌸
🌸
🌸
#تقدیم_به_من_و_تو
#رویاهای_کودکانه_من

یادم میاد وقتی که بچه بودم
صبح که میشد تو راه و #کوچه بودم

نج که بودیم رسم و رسوم همین بود
بچه ها یا کوچه بودن یا میرفتن کلن کود

اون روزا ما خیلی #سواد نداشتیم
کاغذ و جوهر و دواد نداشتیم

کیف و کتاب کفش و کلاهی نبود
انگاری جز #نداشتی راهی نبود

دفتر صد برگ و مداد نداشتیم
یه چتر واسه بارون و باد نداشتیم

من بودم و یه پاره کفش و پیرهن
#قاسم بود و #رضا . رمضون. با بیژن

عماد بود و رجب . و گاهی اکبر
کریم بود و صفر بود و با اصغر

ولی همه دوستای خوبی بودیم
وقتی سوار اسب چوبی بودیم

روزا باهم میرفته ایم قناد سر
برای بازی با همه سر همسر

با هم دیگه #چلیک مار کا میکردیم
حساب حساب با یه کلا میکردیم

چلیک بود یه مار بود و یکی پا
شروع میکردیم به چلیک مار کا

چوب چلیک پرتاپ می شد به هوا
اونطرفم چوب و میزد با چوپ پا

اگه میخورد به چوب میشد کله پا
اگه نخورد میشمردیم از سر و پا

هر بیست شمارش میشده یک قلا
هرکی می باخت باید میداد با غلا

بازی دیگمون یه له له کا بود
آخ که چقدر این بازی با صفا بود

له له بود و یه خط با شیش تا خونه
اون که الان #قدیمیه این بازی رو میدونه

اون شیش تا خط خونه بوده دما دم
هر کی میسوخت یه راست میرفت جهنم

#بزیل_کا هم میکردیم و کل کا
بزیل یه استخوان بوده از گوسفند و ورکا

خلاصه که عصر قشنگی داشتیم
برای خود شهر فرنگی داشتیم

تیم کاری و #کرشری و جینگا سر
واسه خودش قصه یی داشت سراسر

حمام خزینه یی بود و دوش نداشت
همیشه آبش سرد بودو جوش نداشت

گاهی میرفتیم تو ی باغ بالا
به نیته ترش هلی . با قلا

غروب میشد #گسن_دمال میرفتیم
پاییز ما گلسرشور چال میرفتیم

دو مادر مهربون و نازنین
خاله حدیقه و عمو زن بنین

خدا بیامرزه چقدر مهربون
با ما بودن اون دوره و اون زمون

امان از اون تنیر و اون گرم نون
تعارفی میدادیم به همسایگون

مادر من هر وقت که نون می پخته
چند تا واسه خاله همایون می پخته

بابام میگفت الان کجا ها موندی ؟
همش که بازی میکنی پس درستو کی خوندی

آرورم آروم بزرگ شدیم چه بد شد
کوه غمی اومد بر اونکه گت شد

اومدیم آواره #تهران شدیم
رهگذره کوچه ی مهران شدیم

هرکدوم از ما به کناری رفته
برای پیگیری ی کاری رفته

عرصه زندگی زمانی تنگ شد
صدام بما حمله نمود و جنگ شد

دیگه کسی دل و دماغ نداره
آرزوی باکله باغ نداره

حوصله ی کوه و قلا نداره
هیچ باغی ام که با غلا نداره

دیگه داریم یواش یواش پیر میشیم
خدای ناکرده #زمین گیر میشیم

من که دیگه خبر از اون ندارم
از عماد و از رمضون ندارم

دنیا چقدر بد شده باز خدایی
بین همه افتاد یه جور جدایی

خیلی ساله رضا رو من ندیدم
خوشه یی از مهربونیش نچیدم

خدا کنه همه سلامت باشند
سلامت و تو ناز و نعمت باشند

مرد کوهستانم و شعر میگم براتون
همیشه من محتاج اون دعاتون

ارادتمند تمامی دوستان
مرد کوهستان
سرایش
97 / 10 / 27
🌸 با تشکر از آقای #حمید_مقدم 🌸
🆔 @rostaye_noj
#کانال_مردمی_روستای_نج
🆔 @rostaye_noj

#تقدیم_به_من_و_تو

#یلدا

یلدا شده #امشب شب یلدا گرامی باشد
در باورایرانی مابرمن و برماگرامی باشد

این جشن گرامی که بود هدیه ی ایزد
از اول شب تا صبح فردا گرامی باشد
از قرمزی ی رنگ انار است که باید همه ی ما
دلشاد شویم وهمه ی شادی دلها گرامی باشد

سبزی پلو و ماهی اگر بود چه بهتر سر سفره
این شام نمادیست زصحرا و زدریا گرامی باشد

یک دست بگیر دو #هندوانه . با دست دگر به دود اسپند
این رنگ خوش و بوی خوش از انجمن ما گرامی باشد

تا دور هم هستیم و شبی رخصت دیدار
برچشم وچراغ همه ی خانه ما ها گرامی باشد

آن چشم و چراغ نیست مگر مادر و بابا
بر مادر و بر خواهر و بر دایی و بابا گرامی باشد

در باور این مرز گهر بار چنین است که میترا
او زاده در این شب شد و میترا گرامی باشد

او زاده ی #مهر است و فروغش همه جاوید
قندیل فروزید که این مهر اهورا گرامی باشد

یک باور دیگر بود از کیش مسیحی که عیسی
اوزاده شدامشب به همه پیروعیسی گرامی باشد

گر باز چنین است که گویند نویسنده ی تاریخ
برکیش مسیح و همه ی اهل کلیسا گرامی باشد

یک فال بزن #حافظ و شه نامه بخوانید که بی شک
این فال بگوید به شما تهنیت ازگیتی بالا گرامی باشد

آجیل بیاور که شود گرم همه بزم بزرگان گرامی
صد بسته شود باز در این بزم ثریا . گرامی باشد

یک شعر بگوید بشما مرد کهنسال از آن عهد جوانی
یا قصه بگوید بزرگ مادر ما . وصف ذلیخا گرامی باشد

شور است و نشاط و همگی دور هم و محفل رندان
آن قصه که گویند بزرگان ز رعنا و ز نجما. گرامی باشد

بر تارک ایران بدرخشید چنین جشن و سروری و سرایی
فرخنده بود بر همه ی ملت ایران و شما ها . گرامی باشد

امشب که خجسته است در این بزم شه هنشاهی ملت
بر پادشه کشوردل . عشق و امید . این دو شهنشا گرامی باشد

جمشید و جم‌ و #آرش و آتش و همه مهر سیاوش
بادا به شما جمله همایون . واین خوان مه آرا گرامی باشد

چون عادت من شعر محلی یست نگاهم سوی یلدا
بر کلیه ی #اهل_نج و تاکر همسایه ام ایوا گرامی باشد

گویند همه جرگه نویسان که بود نور به چهل دهکده سبز
از بند دو آب تا کمر و یوش و بل و بلده به بالا گرامی باشد

از مرد کوهستان بشنو امشب و خوش باش و صفاکن
هر روز و شبت شاد بود چون شب یلدا و گرامی باشد
#شبتون_یلدایی
ارادتمند دوستان مرد کوهستان

#سرایش
96 / 9 / 28
🆔 @rostsye_noj
#کانال_من_و_تو_روستای_نج
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ 🆔 @rostaye_noj
🌸
🌸

#تقدیم_به_من و تو
#یاد_ایام
یاد ایام گذشته یاد برف و یاد باد
یاد نج یاد تمام خاطراتش یاد باد

یاد مدرسه مدیر و کوچه های کاه گلی
یاد آن چوبی که خوردم گشته ام برمه گلی


یاد باد آن اسب چوبی یاد باد آن کل کا
یاد آن هی هی چوپان آن صدای ونگ و وا


وه چه زیبا بود صبح ابری و بارانیش
صبح برفی صبح سرد و روی برف و رد پا

یاد ها ماند و تمام خاطرات آ ن زمان
روزها بگذشت گشته زیر و رو کار جهان

آمدیم در شهر و شهری گشته ایم
یا بقول مادرم که گت مردی گشته ایم

کوچ اجباری نمودیم اندرین شهر سترگ
ما که در این کوچ‌ ها و آمدن گشتیم بزرگ

آمدیم از بهر یک نان و شدیم تا مرد کار
جای دادند جملگی ی اهل نج را پامنار

یادتان هست آن محله آن همه افسانه اش ؟
کوچه های تنگ و آن چند تا چراغ و خانه اش ؟

مسجد دنگی چطور در خاطرش دارید هنوز ؟
آن سه راهی را که میشد بهره ما شبها و روز

یادتان می آید آن گاراژ حاجی جعفری ؟؟
خانه های کوچک و با دوستان چند نفری

یادتان می آید ای هم سن و سال .اهل قدیم
خاطرات آن زمان پامنار با آن صدای یاکریم؟

شام می پخت یک نفر با زحمت و با خرج خود
بعد حساب میکرده ایم جمله همه سر خرج خود

مسجد کاشانی و چار راه سیروس و دگر
از سر سرچشمه میکردیم غروب هایش گذر

آن عمو چرخی ی سیرابی فروش
یادتان هست عینکی پالتو به دوش ؟؟

از لبو و باقلا و شلغم‌ و آش و حلیم
یادتان مانده کسی از آن زمان های قدیم ؟

روزهای برفی ام زیبا و استمداد بود
کوچه ها سرشار از این داد و این فریاد بود

برفی ام من برفی ام من برف پارو میکنم
پله های برفی ی حیاط جا رو میکنم

راستی از آن کوپن ها یادتان مانده کسی
از کوپن نفتی که میدادند برای هر کسی

آن کوپن دفتر چه های آن زمان و روزگار
یادتان هست یا که داریدش هنوزم یادگار

از صف نفت و چراغ والر و سیگار ذر
هیچکس دارد مگر امروز از آنها خبر ؟

یادتان می آید آن شغلی که ما در کار او ؟؟
میشدیم صبح های زود بیدار و اندر جستجو

هرکدام در کاری ام مشغول و معنا می شدیم
یا که خیاطی و کفاشی و بنا می شدیم

یاد دارید آن زمان صف بود یک قالب پنیر
میشدیم بهر گرفتن با کوپن هر دم اسیر

یاد جنگ و یاد حمله یاد آرژیر خطر
با صدایش می نمودند جمله مردم را خبر

موشک و صدام و میراژ و پناهگاهای سرد
پامنار و جملگی اهل نج و احساس درد


هفته ایی یکبار یک ماشین وانت بود و ما
چشم براه نامه بودیم از پدر یا مادرو یا اقربا

دبه ایی از ماست بود و یک دو نانی از تنور
می رسید از جانب نج بهر مان از راه دور

این روش از دیر باز این بود و ماه وسال بود
زندگی ما همه این سبک و این منوال بود

بس که زحمت ها کشیدن مردمی از نسل ما
تا بماند ریشه ی ما از نج و البرز زیبا اصل ما

خون دلها خورده ایم در کشور سرشار نفت
حیف از آن عمری که با آن زحمت بیهوده رفت

حال اکنون خاطراتش مانده و من ماندم و شعر و کتاب
یا همین تصویر پای شعر که باتو میزند حرف حساب

مرد کوهستان و شعر و خاطرات آن زمان
هدیه ی ناقابلی باشد که تقدیم تمام دوستان

سرایش
96 / 8 / 21
با تشکر از اقای #حمید_مقدم ، #مرد_کوهستان
#عکس_اقای_حمید_مقدم
#کانال_فرهنگی_مردمی_اجتماعی_خبری_روستای_من_تو_نج
#تقدیم به من و تو

#شکفه ی #شاعرانه

قلم‌ راندم که شعری تازه گویم
هرآن چیزی که باید آن بگویم

گهی گویم از این دنیا حکایت
گهی گویم ز پیرانش روایت

گه از مهتاب و از نور و رهایی
گه از بند و شب و ترس و سیاهی

گه از فرهاد گویم تیشه ی او
گه از یک روستایی پیشه ی او

گه از یک دل که از دلبر شکسته
گه از دستان زخم و پینه بسته

هزاران نکته ی ننوشته دارم
هزاران مطلب بگذشته دارم

من از آن پیر گویم هیمه در پشت
از آن کودک بگویم خاک در مشت

از آن دختر که مو ژولیده دارد
دوتا پیراهن پوسیده دارد

از آن شیر زن مازندرانی
گهی از ساره گویم گه بمانی

من از آن نی بگویم دست چوپان
من از چوپان بگویم در بیابان

هزاران نکته دارد شعرم امروز
به دردم تکیه داردشعرم امروز

گذارید شعرخود را ساده گویم
ازآن جامی که شد بی باده گویم

سوالم میکند اشعارم امروز
پریشان میشود افکارم امروز

چرا دنیا چنین بی رنگ گشته ؟
معیشت بر ضعیفان تنگ گشته ؟

چرا دلهادگر باهم یکی نیست ؟
زبانهااز چه بردل متکی نیست؟

چرا در کار خیر تردید داریم ؟
چرا اندیشه ای نومید داریم ؟

گروهی دایما در جنگ خویشند
گریز از خانه و فرهنگ خویشند

چرا ایمان ما. سست و خراب است
ستون مهرورزی روی آب است

چرا قومی شقی و خودپرستند
همیشه فکر این دنیای پست اند

کزین دنیای نفس و نفس پرستان
شده دنیای ما از پایه ویران

از این نفس است که نامردی برآید
چراغ عشق بر سردی گراید

بباید انقلابی از درون کرد
بباید دیو نفس از خود برون کرد

مگر ما ملت از حافظ نبودیم
حکایت های سعدی را نخواندیم

مثال مولوی در مثنوی کو
سخن‌های زلال و معنوی کو

مگر فردوسی و شه نامه اش را
نخواندیم تا شویم الگوی فردا


بیا جانا برادر مهربان شو
بیا خواهرتو همدل هم زبان شو

بیاییم مهربان تر با وفا تر
بسازیم روستایی باصفا تر

بیاییم تا بسازیم خانه ها را
سلامی هم کنیم همسایه ها را

اگر رای است رای خود بگوییم
اگرسعی است راهش را بپوییم

منم‌ مرد کوهستان پیشه ام عشق
همه افکار و هم ‌اندیشه ام عشق


همان‌عشقی که عاشق پیشه خواهد
درخت دوستی را ریشه خواهد


شمارا عاشقم‌ ای هم ولایی
توکه اهل نجی در هر کجایی

به روز رای وهمت انتظار است
تو گر با ما بیایی افتخار است

ببخشید شعر گفتم این میانه
که شعری ساده بود و عامیانه

غرض عرض ادب بود و ارادت
قبول باشد شما را هم عبادت

🌸آقای #حمید_مقدم.مرد کوهستان🌸
🆔 @rostaye_noj
🆔 @rostaye_noj
🌸امشب با شعری زیبا و طنز آلود از #مرد_کوهستان بنا داریم لبخندی بر لبانتان بنشانیم🌸

#تقدیم_به_من و تو
#خوابه_خوب 2
آرزو دارم بدانم بعد مرگم زیر خاک
برسرمن باز چه آیدبعد آن مرگ و هلاک

خواب دیدم در شبی من مرده ام
آرزو های بزرگی را بگورم برده ام

بعد مرگ و حالت نقل مکان و انتقال
آمدن بالین من هردو ملک بهره سوال

سرفه یی کردند و راه حنجره هم باز شد
آن زمان از من سوال و آزمون آغاز شد

گفته اند برگو به ما تو از کدامین کشوری
ساکن شهر کدامین کشور پهناوری

گفته ام من اهل ایرانم . و هم ایرانیم
دشمن جنگ و ستیزو کشتن و ویران یم

باز گفتم ساکن نج . تابع مازندران
همنشین بودم میان مردمی بس مهربان

گفته بود این یک ملک . از نج بگو با مردمش
شرح‌ احوالش بگو از کشت و زار و گندومش

گفت آن دیگر ملک. برگو که نج آباد شد ؟
کودک پژمرده ی آن روستا هم شاد شد ؟

کارکسب آن اهالی باز هنوز م سکه هست ؟
نانوایی دارن و نوشابه یی در دکه هست ؟

آب و برق و گاز و هرچه باشد از بهره رفاه
جمله برخوردار هستند یا که گردیده تباه ؟

جاده دارند فی المثل؟ آسفالت باشد مثل شهر ؟
یا هنوز در آرزوی جاده هستند اندراین دنیا و دهر

درمحل برخی به برخی باز حسودی میکنند ؟؟
بهر باطل کردنش اسپند دودی میکنند؟

آن یکی گفت بر شمار نام تمامین کدخدا
خوب بودند با اهالی یا که میکردن جفا

بهرتان کار و تلاش و کدخدایی کرده اند؟؟
یا که خودسر بوده اندو خود خدایی کرده اند؟

ناگهان فریاد زد آن یک ملک با گرز داغ و آتشین
گفت بر گو کار شورای نج و دهیار اما آخرین


گفته ام حاجی یواش انقدر داد از بهر چیست
تو فقط مامور پرسش هستی و زیبنده نیست

داد و فریاد راه اندازی و ایجاد پشیمانی کنی
بهر اقرار من از بهر خودت کسب دلارو سکه و مانی کنی

آن یکی گفت نج مگر کشت و زر و پر باغ نیست ؟
یا که بازار و بساط و کار و کوشش داغ نیست ؟

یامگر اهل محل در کار خیرش کاهل و تن پرورند
در زمان کار جمعی زیرکانه . زیر کار در میروند ؟

گفته ام حاجی ببین من شاهدم بر کار خیر و نیکشان
اهل نج اهل تعاون هستن و در جوش باشد دیگشان

من که بودم نج . تمامش مثل بخشی از بهشت
هرچه دهیار کار میکرد یک به یک را می نوشت

هر چه شورا کار و تصمیم و نهایی کرده بود
جمله را اجرا و نج را چون هاوایی کرده بود

نج کنون دلشاد گشته غرق شادی گشته بود
قسمتی از نج دگر مشمول طرح خوب هادی گشته بود

آب چشمه چون هدایت شد بسمت لوله ها و منبعش
مردمش راحت شدن از دست آب آوردنه با دبه اش

جاده هم عالی شده آسفالت گشته در دو باند
میتوان زین پس اتوبوس. کامیون . یا تانک راند

سوی درمانگاه اگر روزی روی با حال زار و ناخوشی
میشوی درمان و می آیی به منزل باسلامت با خوشی

آن دو بهیاری که داریم طعنه برشنگول و منگول میزنند
یا سرم وصل میکنند یا پانسمان یا آنکه آمپول میزنند

وصف حمامش مگو چون فین کاشان است و بس
میروند اهل محل هر روز حمام پیش و پس

آب گرم و سنگ نرم و دوش آن همچون هراز
آنقدر هم دلپذیر است . شیر آب گردیده باز

نانوایی نان پزد قصاب قصابی کند در روستا و دهکده
از تمام موهبت لبریز هستیم غیر یک کافی نت و یک میکده

گله داری رونق و بازار گرمی دارد او در روستا
یا کشاورزی که گشته شغل اصلی در میان دوستا

از زنان روستا جمله همه صنعت گرند و شاغلند
جملگی اهل سخن هستندو هرحرف و سخن را ناقلند

از جوانان محل دیگر مگو جمله همه مشغول کار
یا زمین شخم میکنند یا زارع اند یا گله دار

نه زباله بر زمین است نه کسی آشغال میریزد زمین
گر تو این باور نداری خود برو در نج ببین

الغرض من با سوال و با جوابم داخل آن خاک و گور
قانع کردم آن ملایک را به زحمت یا به زور

گفته اند برمن مبارک باشد این جنت که حق برمن نوشت
صبح فردا می بریم ات نزد حوری در بهشت

ناگهان بیدار گشتم خوابه خوب هم پرکشید
مرد کوهستان شتر شد خواب پنبه دانه دید

ذکر این نکته بود شایان که شعرم طنز بود و خواب بود
شوخی و شاید لطیفه شایدم یک قطعه شعر ناب بود
ارادتمند تمامی دوستان مرد کوهستان
سرایش . 97 / 1 / 21
با تشکر از آقای #حمید_مقدم
🆔 @rostaye_noj
#تنها_کانال_رسمی_فرهنگی_اجتماعی_مردمی_روستای_نج_من_تو
🌸🌸
🌸
🌸

🆔 @rostaye_noj

#تقدیم_به_من و تو
#خوابه_خوب _2

آرزو دارم بدانم بعد مرگم زیر خاک
برسرمن باز چه آیدبعد آن مرگ و هلاک

خواب دیدم در شبی من مرده ام
آرزو های بزرگی را بگورم برده ام

بعد مرگ و حالت نقل مکان و انتقال
آمدن بالین من هردو ملک بهره سوال

سرفه یی کردند و راه حنجره هم باز شد
آن زمان از من سوال و آزمون آغاز شد

گفته اند برگو به ما تو از کدامین کشوری
ساکن شهر کدامین کشور پهناوری

گفته ام من اهل ایرانم . و هم ایرانیم
دشمن جنگ و ستیزو کشتن و ویرانیم

باز گفتم ساکن نج . تابع مازندران
همنشین بودم میان مردمی بس مهربان

گفته بود این یک ملک . از نج بگو با مردمش
شرح‌ احوالش بگو از کشت و زار و گندومش

گفت آن دیگر ملک. برگو که نج آباد شد ؟
کودک پژمرده ی آن روستا هم شاد شد ؟

کارکسب آن اهالی باز هنوز م سکه هست ؟
نانوایی دارن و نوشابه یی در دکه هست ؟

آب و برق و گاز و هرچه باشد از بهره رفاه
جمله برخوردار هستند یا که گردیده تباه ؟

جاده دارند فی المثل؟ آسفالت باشد مثل شهر ؟
یا هنوز در آرزوی جاده هستند اندراین دنیا و دهر

درمحل برخی به برخی باز حسودی میکنند ؟؟
بهر باطل کردنش اسپند دودی میکنند؟

آن یکی گفت بر شمار نام تمامین کدخدا
خوب بودند با اهالی یا که میکردن جفا

بهرتان کار و تلاش و کدخدایی کرده اند؟؟
یا که خودسر بوده اندو خود خدایی کرده اند؟

ناگهان فریاد زد آن یک ملک با گرز داغ و آتشین
گفت بر گو کار شورای نج و دهیار اما آخرین


گفته ام حاجی یواش انقدر داد از بهر چیست
تو فقط مامور پرسش هستی و زیبنده نیست

داد و فریاد راه اندازی و ایجاد پشیمانی کنی
بهر اقرار من از بهر خودت کسب دلارو سکه و مانی کنی

آن یکی گفت نج مگر کشت و زر و پر باغ نیست ؟
یا که بازار و بساط و کار و کوشش داغ نیست ؟

یامگر اهل محل در کار خیرش کاهل و تن پرورند
در زمان کار جمعی زیرکانه . زیر کار در میروند ؟

گفته ام حاجی ببین من شاهدم بر کار خیر و نیکشان
اهل نج اهل تعاون هستن و در جوش باشد دیگشان

من که بودم نج . تمامش مثل بخشی از بهشت
هرچه دهیار کار میکرد یک به یک را می نوشت

هر چه شورا کار و تصمیم و نهایی کرده بود
جمله را اجرا و نج را چون هاوایی کرده بود

نج کنون دلشاد گشته غرق شادی گشته بود
قسمتی از نج دگر مشمول طرح خوب هادی گشته بود

آب چشمه چون هدایت شد بسمت لوله ها و منبعش
مردمش راحت شدن از دست آب آوردنه با دبه اش

جاده هم عالی شده آسفالت گشته در دو باند
میتوان زین پس اتوبوس. کامیون . یا تانک راند

سوی درمانگاه اگر روزی روی با حال زار و ناخوشی
میشوی درمان و می آیی به منزل باسلامت با خوشی

آن دو بهیاری که داریم طعنه برشنگول و منگول میزنند
یا سرم وصل میکنند یا پانسمان یا آنکه آمپول میزنند

وصف حمامش مگو چون فین کاشان است و بس
میروند اهل محل هر روز حمام پیش و پس

آب گرم و سنگ نرم و دوش آن همچون هراز
آنقدر هم دلپذیر است . شیر آب گردیده باز

نانوایی نان پزد قصاب قصابی کند در روستا و دهکده
از تمام موهبت لبریز هستیم غیر یک کافی نت و یک میکده

گله داری رونق و بازار گرمی دارد او در روستا
یا کشاورزی که گشته شغل اصلی در میان دوستا

از زنان روستا جمله همه صنعت گرند و شاغلند
جملگی اهل سخن هستندو هرحرف و سخن را ناقلند

از جوانان محل دیگر مگو جمله همه مشغول کار
یا زمین شخم میکنند یا زارع اند یا گله دار

نه زباله بر زمین است نه کسی آشغال میریزد زمین
گر تو این باور نداری خود برو در نج ببین

الغرض من با سوال و با جوابم داخل آن خاک و گور
قانع کردم آن ملایک را به زحمت یا به زور

گفته اند برمن مبارک باشد این جنت که حق برمن نوشت
صبح فردا می بریم ات نزد حوری در بهشت

ناگهان بیدار گشتم خوابه خوب هم پرکشید
مرد کوهستان شتر شد خواب پنبه دانه دید

ذکر این نکته بود شایان که شعرم طنز بود و خواب بود
شوخی و شاید لطیفه شایدم یک قطعه شعر ناب بود
ارادتمند تمامی دوستان
مرد کوهستان
سرایش . 97 / 1 / 21
با تشکر از اقای #حمید_مقدم
🆔 @rostaye_noj
🆔 @rostaye_noj

#تقدیم_به_من_و_تو

#یلدا


یلدا شده #امشب شب یلدا گرامی باشد
در باورایرانی مابرمن و برماگرامی باشد

این جشن گرامی که بود هدیه ی ایزد
از اول شب تا صبح فردا گرامی باشد


از قرمزی ی رنگ انار است که باید همه ی ما
دلشاد شویم وهمه ی شادی دلها گرامی باشد

سبزی پلو و ماهی اگر بود چه بهتر سر سفره
این شام نمادیست زصحرا و زدریا گرامی باشد

یک دست بگیر دو #هندوانه . با دست دگر به دود اسپند
این رنگ خوش و بوی خوش از انجمن ما گرامی باشد

تا دور هم هستیم و شبی رخصت دیدار
برچشم وچراغ همه ی خانه ما ها گرامی باشد

آن چشم و چراغ نیست مگر مادر و بابا
بر مادر و بر خواهر و بر دایی و بابا گرامی باشد

در باور این مرز گهر بار چنین است که میترا
او زاده در این شب شد و میترا گرامی باشد

او زاده ی #مهر است و فروغش همه جاوید
قندیل فروزید که این مهر اهورا گرامی باشد

یک باور دیگر بود از کیش مسیحی که عیسی
اوزاده شدامشب به همه پیروعیسی گرامی باشد

گر باز چنین است که گویند نویسنده ی تاریخ
برکیش مسیح و همه ی اهل کلیسا گرامی باشد

یک فال بزن #حافظ و شه نامه بخوانید که بی شک
این فال بگوید به شما تهنیت ازگیتی بالا گرامی باشد

آجیل بیاور که شود گرم همه بزم بزرگان گرامی
صد بسته شود باز در این بزم ثریا . گرامی باشد

یک شعر بگوید بشما مرد کهنسال از آن عهد جوانی
یا قصه بگوید بزرگ مادر ما . وصف ذلیخا گرامی باشد

شور است و نشاط و همگی دور هم و محفل رندان
آن قصه که گویند بزرگان ز رعنا و ز نجما. گرامی باشد

بر تارک ایران بدرخشید چنین جشن و سروری و سرایی
فرخنده بود بر همه ی ملت ایران و شما ها . گرامی باشد

امشب که خجسته است در این بزم شه هنشاهی ملت
بر پادشه کشوردل . عشق و امید . این دو شهنشا گرامی باشد

جمشید و جم‌ و #آرش و آتش و همه مهر سیاوش
بادا به شما جمله همایون . واین خوان مه آرا گرامی باشد

چون عادت من شعر محلی یست نگاهم سوی یلدا
بر کلیه ی #اهل_نج و تاکر همسایه ام ایوا گرامی باشد

گویند همه جرگه نویسان که بود نور به چهل دهکده سبز
از بند دو آب تا کمر و یوش و بل و بلده به بالا گرامی باشد

از مرد کوهستان بشنو امشب و خوش باش و صفاکن
هر روز و شبت شاد بود چون شب یلدا و گرامی باشد


#شبتون_یلدایی

ارادتمند دوستان مرد کوهستان

#سرایش

96 / 9 / 28
Forwarded from اتچ بات
💕 @rostaye_noj 💕
🌸
🌸

#تقدیم_به_من و تو
#یاد_ایام
یاد ایام گذشته یاد برف و یاد باد
یاد نج یاد تمام خاطراتش یاد باد

یاد مدرسه مدیر و کوچه های کاه گلی
یاد آن چوبی که خوردم گشته ام برمه گلی


یاد باد آن اسب چوبی یاد باد آن کل کا
یاد آن هی هی چوپان آن صدای ونگ و وا


وه چه زیبا بود صبح ابری و بارانیش
صبح برفی صبح سرد و روی برف و رد پا

یاد ها ماند و تمام خاطرات آ ن زمان
روزها بگذشت گشته زیر و رو کار جهان

آمدیم در شهر و شهری گشته ایم
یا بقول مادرم که گت مردی گشته ایم

کوچ اجباری نمودیم اندرین شهر سترگ
ما که در این کوچ‌ ها و آمدن گشتیم بزرگ

آمدیم از بهر یک نان و شدیم تا مرد کار
جای دادند جملگی ی اهل نج را پامنار

یادتان هست آن محله آن همه افسانه اش ؟
کوچه های تنگ و آن چند تا چراغ و خانه اش ؟

مسجد دنگی چطور در خاطرش دارید هنوز ؟
آن سه راهی را که میشد بهره ما شبها و روز

یادتان می آید آن گاراژ حاجی جعفری ؟؟
خانه های کوچک و با دوستان چند نفری

یادتان می آید ای هم سن و سال .اهل قدیم
خاطرات آن زمان پامنار با آن صدای یاکریم؟

شام می پخت یک نفر با زحمت و با خرج خود
بعد حساب میکرده ایم جمله همه سر خرج خود

مسجد کاشانی و چار راه سیروس و دگر
از سر سرچشمه میکردیم غروب هایش گذر

آن عمو چرخی ی سیرابی فروش
یادتان هست عینکی پالتو به دوش ؟؟

از لبو و باقلا و شلغم‌ و آش و حلیم
یادتان مانده کسی از آن زمان های قدیم ؟

روزهای برفی ام زیبا و استمداد بود
کوچه ها سرشار از این داد و این فریاد بود

برفی ام من برفی ام من برف پارو میکنم
پله های برفی ی حیاط جا رو میکنم

راستی از آن کوپن ها یادتان مانده کسی
از کوپن نفتی که میدادند برای هر کسی

آن کوپن دفتر چه های آن زمان و روزگار
یادتان هست یا که داریدش هنوزم یادگار

از صف نفت و چراغ والر و سیگار ذر
هیچکس دارد مگر امروز از آنها خبر ؟

یادتان می آید آن شغلی که ما در کار او ؟؟
میشدیم صبح های زود بیدار و اندر جستجو

هرکدام در کاری ام مشغول و معنا می شدیم
یا که خیاطی و کفاشی و بنا می شدیم

یاد دارید آن زمان صف بود یک قالب پنیر
میشدیم بهر گرفتن با کوپن هر دم اسیر

یاد جنگ و یاد حمله یاد آرژیر خطر
با صدایش می نمودند جمله مردم را خبر

موشک و صدام و میراژ و پناهگاهای سرد
پامنار و جملگی اهل نج و احساس درد


هفته ایی یکبار یک ماشین وانت بود و ما
چشم براه نامه بودیم از پدر یا مادرو یا اقربا

دبه ایی از ماست بود و یک دو نانی از تنور
می رسید از جانب نج بهر مان از راه دور

این روش از دیر باز این بود و ماه وسال بود
زندگی ما همه این سبک و این منوال بود

بس که زحمت ها کشیدن مردمی از نسل ما
تا بماند ریشه ی ما از نج و البرز زیبا اصل ما

خون دلها خورده ایم در کشور سرشار نفت
حیف از آن عمری که با آن زحمت بیهوده رفت

حال اکنون خاطراتش مانده و من ماندم و شعر و کتاب
یا همین تصویر پای شعر که باتو میزند حرف حساب

مرد کوهستان و شعر و خاطرات آن زمان
هدیه ی ناقابلی باشد که تقدیم تمام دوستان

سرایش
96 / 8 / 21
با تشکر از اقای #حمید_مقدم ، #مرد_کوهستان
#عکس_اقای_حمید_مقدم
#کانال_فرهنگی_مردمی_اجتماعی_خبری_روستای_من_تو_نج
Forwarded from اتچ بات
💕 @rostaye_noj 💕
🌸
🌸

#تقدیم_به_من و تو
#یاد_ایام
یاد ایام گذشته یاد برف و یاد باد
یاد نج یاد تمام خاطراتش یاد باد

یاد مدرسه مدیر و کوچه های کاه گلی
یاد آن چوبی که خوردم گشته ام برمه گلی


یاد باد آن اسب چوبی یاد باد آن کل کا
یاد آن هی هی چوپان آن صدای ونگ و وا


وه چه زیبا بود صبح ابری و بارانیش
صبح برفی صبح سرد و روی برف و رد پا

یاد ها ماند و تمام خاطرات آ ن زمان
روزها بگذشت گشته زیر و رو کار جهان

آمدیم در شهر و شهری گشته ایم
یا بقول مادرم که گت مردی گشته ایم

کوچ اجباری نمودیم اندرین شهر سترگ
ما که در این کوچ‌ ها و آمدن گشتیم بزرگ

آمدیم از بهر یک نان و شدیم تا مرد کار
جای دادند جملگی ی اهل نج را پامنار

یادتان هست آن محله آن همه افسانه اش ؟
کوچه های تنگ و آن چند تا چراغ و خانه اش ؟

مسجد دنگی چطور در خاطرش دارید هنوز ؟
آن سه راهی را که میشد بهره ما شبها و روز

یادتان می آید آن گاراژ حاجی جعفری ؟؟
خانه های کوچک و با دوستان چند نفری

یادتان می آید ای هم سن و سال .اهل قدیم
خاطرات آن زمان پامنار با آن صدای یاکریم؟

شام می پخت یک نفر با زحمت و با خرج خود
بعد حساب میکرده ایم جمله همه سر خرج خود

مسجد کاشانی و چار راه سیروس و دگر
از سر سرچشمه میکردیم غروب هایش گذر

آن عمو چرخی ی سیرابی فروش
یادتان هست عینکی پالتو به دوش ؟؟

از لبو و باقلا و شلغم‌ و آش و حلیم
یادتان مانده کسی از آن زمان های قدیم ؟

روزهای برفی ام زیبا و استمداد بود
کوچه ها سرشار از این داد و این فریاد بود

برفی ام من برفی ام من برف پارو میکنم
پله های برفی ی حیاط جا رو میکنم

راستی از آن کوپن ها یادتان مانده کسی
از کوپن نفتی که میدادند برای هر کسی

آن کوپن دفتر چه های آن زمان و روزگار
یادتان هست یا که داریدش هنوزم یادگار

از صف نفت و چراغ والر و سیگار ذر
هیچکس دارد مگر امروز از آنها خبر ؟

یادتان می آید آن شغلی که ما در کار او ؟؟
میشدیم صبح های زود بیدار و اندر جستجو

هرکدام در کاری ام مشغول و معنا می شدیم
یا که خیاطی و کفاشی و بنا می شدیم

یاد دارید آن زمان صف بود یک قالب پنیر
میشدیم بهر گرفتن با کوپن هر دم اسیر

یاد جنگ و یاد حمله یاد آرژیر خطر
با صدایش می نمودند جمله مردم را خبر

موشک و صدام و میراژ و پناهگاهای سرد
پامنار و جملگی اهل نج و احساس درد


هفته ایی یکبار یک ماشین وانت بود و ما
چشم براه نامه بودیم از پدر یا مادرو یا اقربا

دبه ایی از ماست بود و یک دو نانی از تنور
می رسید از جانب نج بهر مان از راه دور

این روش از دیر باز این بود و ماه وسال بود
زندگی ما همه این سبک و این منوال بود

بس که زحمت ها کشیدن مردمی از نسل ما
تا بماند ریشه ی ما از نج و البرز زیبا اصل ما

خون دلها خورده ایم در کشور سرشار نفت
حیف از آن عمری که با آن زحمت بیهوده رفت

حال اکنون خاطراتش مانده و من ماندم و شعر و کتاب
یا همین تصویر پای شعر که باتو میزند حرف حساب

مرد کوهستان و شعر و خاطرات آن زمان
هدیه ی ناقابلی باشد که تقدیم تمام دوستان

سرایش
96 / 8 / 21
با تشکر از اقای #حمید_مقدم ، #مرد_کوهستان
#عکس_اقای_حمید_مقدم
#کانال_فرهنگی_مردمی_اجتماعی_خبری_روستای_من_تو_نج
💕 @rostaye_noj 💕
🌸🌸
🌸
🌸
🌸
#چهاردهمین _عاشقانه

#تقدیم_به_من و تو
عاقبت عزم جدایی کرد و رفت
با دلم نا ساز گاری کرد و رفت

از وفا سرشار بودم از صفا لبریز بود
با صفا هم بی وفایی کرد و رفت

گفته بودم تو خدای عاشقان عالمی
چند روزی آمد و بر من خدایی کرد و رفت

مهربان بودم به او چون ژاله ای بر روی گل
چشم نرگس رابه بست نا مهربانی کرد و رفت

اشک و آهی مانده و یک دل پراز درد و فغان
با دو صد عشوه مرا آخر هوایی کرد و رفت

دلربا بود چون پری در باغ رویا های من
چند صباحی آمد و یک دلربایی کرد و رفت

بسته بودم دل به او در این دیار پر خطر
زیر لب خندیده و قصد رهایی کرد و رفت

آشنا بود او از این دلتنگی ی هر روز من
با سکوتش مهر بر این آشنایی کرد و رفت

ترس و تردیدم ز رفتارش مرا پژمرده کرد
گوی یا در رفتنش با من نهایی کرد و رفت

من که حاضر بوده ام از بهر او جان را دهم
او وجودم را ز بهر خود فدایی کرد و رفت

دختری از جنس دریا کوه را هم دشت کرد
چون غروبی غمزده گیسوی دریایی کرد و رفت

مرد کوهستان که همچون کوه بود و استوار
دلبری درچشم او یک چشمه جاری کرد و رفت

با تشکر از اقای #حمید_مقدم . #مرد_کوهستان
سرایش . 95 / 4 / 14
#کانال_فرهنگی_مردمی_اجتماعی_خبری_روستای_من_تو_نج
Forwarded from اتچ بات
💕 @rostaye_noj 💕
🌸🌸
🌸
🌸
#تقدیم به من و تو
#خرس_کوچک_و_غول_بزرگ
سلام بر همه دوستانم در من و تو
بالاخره مراسم #محرم امسال نیز بخیر و خوشی تمام شد همه گفتندو شنیدیم . موعظه از وعاظ . مدح از مداح . تعزیه از تعزیه داران . با زحمت دوستان و هزینه های اهدایی پذیرایی شدیم . امید که #مقبول در گاه حق باشد . اما یک اتفاق نادر نیز افتاد که تقریبا همه مارا به وجد آورد هم شگفت زده هم بهت زده شدیم و آن گرفتار شدن یک #توله_خرس در تله بود . گروه گروه از زنان . مردان .جوانان و حتی کودکان بدو بدو بطرف محل وقوع میرفتند تا به تماشای موجودی بنیشینند که میگفتن تمام درختان و کشاورزی ما را از بین برده . به تماشای یکی از زیبایی های طبیعت که گویا سه یا چهار ساله بود و شاید بر اثر #گرسنگی و #بیماری و سرما چهار سال دیگر هم زنده نماند . اما اگر به عکس زیر متن نگاه کنید میبینید #غولی خطرناک با آلایندگی بالا عامل دها بیماری از جمله سرطان در سر راه #قنات و وقفیات و شاید جای جای روستای کهن کمین کرده است غولی که خودمان آن را پرورش میدهیم براستی #خرس زیبای کوچولو خطر ناکتر است یا مواد پلاستیکی که تجزیه آن ۴۰۰ سال بطول خواهد انجامید ؟؟ موادی که دشمن من و شما و طبیعت و درختان و گل و گیاه است . #خرس نماد زیبایی طبیعت خداست خرس مثل من و شما حق دارد راه برود نفس بکشد از گل و گیاه و بذر بیابان بخورد از آب برکه ها رودخانه و چشمه بیاشامد اما این ما هستیم که حق نداریم زیستگاه انسانی . حیوانی . گیاهی و بقیه موجودات خداوند را آلوده کنیم . ما حق نداریم به نسل آینده انسان و حیوان و نباتات و درختان خیانت کنیم . ما حق نداریم بر اثر غفلت شاید تنبلی شاید نداشتن ملزومات امحاع مواد آلاینده و هر علت ممکن آینده طبیعت خداوند را تباه کنیم . چرا ما انقدر از خود راضی هستیم؟ چرا فکر میکنیم طبیعت فقط متعلق به ما انسانهاست ؟ پر واضح است تمام موجودات خداوند در این زمینه باما شریک هستند تمام انسانهایی که هنوز پابه عرصه وجود نگذاشتن نیز در این زمینه باما شریک هستند . به احتمال بر همین اساس بود که به من و شما گفتند نظافت نشانه #ایمان است . در آموزه های دینی از بزرگان دین نقل قول میکنند هرکس درختی بکارد گویا انسانی را حیات بخشیده است حال اگر کسی با بی توجهی باعث خشکاندن و نابودی درختی شود چند نفر را کشته است ؟؟ چند بار در مراسم دلا دل کردم که اعلام عمومی کنم که یک ساعت وقت خود را همگی در #روز_عاشورا به نظافت و جمع آوری ظروف یکبار مصرف اعم از لیوان های پلاستیکی و ظرف غذا ووو بنماییم اما ترس از تمسخر بعضی ها مانع شد در هر حال من فکر میکنم حالمان خوب نیست . اگر خوب بود در کنار تماشای خرس کوچک دوست داشتنی نگاهی هم به غول بزرگ آلودگی و بیماری میکردیم .
باتشکر از دوستان
#مرد_کوهستان
96 / 7 / 11
با تشکر فراوان از اقای #حمید_مقدم
#کانال_فرهنگی_مردمی_اجتماعی_روستای_نج
🌸
🌸
🌸🌸
#لطفا_عکس_باز_شود
Forwarded from اتچ بات
💕 @rostaye_noj 💕
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#تقدیم_به من و تو
#نیایش_آرامش

رفته از #سرای ما. در سرای #آرامش

آنکه #روزگاری بود در هوای آرامش

پر کشید و رفت اما #سوگوارمان کرده

رسم #زندگی این است ماورای آرامش

روح از #جسد گشته چون جدا و بی همتا

تارسد به اصل خود برخدای #آرامش

کشتی زمان آمد برنشسته در #ساحل

روح در مثال #اینجاست ناخدای آرامش

نام‌ آن نکو باشد خوش بحال #اقبالش

آنکه خلق را بنمود هم #رضای آرامش

آمده دگر باره #شام و #صبح آدینه

جملگی بهم خوانیم آن #دعای آرامش

رسم ما چنین باشد بهر #رفتگان یادی

میکنیم دعایی خیر #شامگاه آرامش

از برای هرکس شد .آنکه پرکشید از خاک

مادر و پدر منظور #پیشوای آرامش

سبز و سرخ سپید اما #پرچم_وطن باشد

از #شهید هم یادی در رسای آرامش

آنکه نازنین جانش داده از کف و اما

بهر #میهن و #ملت از برای آرامش

ای یگانه #هستی حق نام زیبایت

برکسان ما بنما آن #سزای آرامش

آنکه بس ستم کرده در جهان و در گیتی

بهتر آن بود گوییم. نا سزای آرامش

یادخیر گویم‌ من نام #رفتگان برلب

تا نیایشی باشد از برای آرامش

هر که رفت از این گیتی حق بود #نگهدارش

روح پاک او باشد با خدای آرامش

هم #بهشت_مینویی قسمت و نصیبش باد

هم که شاد باشد او در سرای آرامش

هم شود بر او جاوید نام و یاداو
در دل

هرکه باعث نیکی شد برای آرامش

اینکه #مرد_کوهستان یاد نموده در شعرش

از تمامی یاران با #صفای آرامش .

شایدم یکی آید یاد من کند روزی

یا بخواند از بهرم آیه های آرامش


ارادتمند دوستان
#مرد_کوهستان
سرایش 96 / 6 /14
🌸 با تشکر از اقای #حمید_مقدم🌸
عکس #ادمین_من_تو
#کانال_فرهنگی_خبری_مردمی_اجتماعی_روستای_نج
💕 @rostaye_noj 💕
💕 @rostaye_noj 💕
🌸🌸
🌸
🌸
#تقدیم_به_من و تو


#آرزوهای _خیالی

کاشکی #گل میشدم

در کنار برکه ای

جوی آبی از #کنارم میگذشت

سرتکان میدادم از #دست نسیم

آب هم آواز خوان

از کنارم #میگذشت

کاش بودم یک #پرنده در هوا

شاخه های #غربت و باد شدید

در تماشای گل و نهری پر آب

کاشکی پر #میکشیدم

سوی گندم زار ما

دی خمن یا #پیلوی گندم کپا

کاشکی یک خوشه بودم در #زمین

رویشی دیگر مرا آیین بود

سبز بودم در میان #سبزه زار

درکنار سبزه های دیگری

سرخمیده یک #سلامی با ادب

می نمودم بر #کشاورز زمین

خسته می بیبینم ترا ای #برزگر

از عرق های که داری بر جبین

کاشکی یک شاخه بودم بر درخت

در بهاران یک #شکوفه

هدیه میکردم بتو

کودکی با #التماس از مادرش

تا که احساسم کند

کاشکی از خاک اینان می شدم

گل . شکوفه . خوشه ای

#کاشکی دنیا فقط

یک لحظه بود

عمر من چون
گل

شکوفه

خوشه بود .

کاشکی هم گر که گشتم
#آدمی

شهر ما انقدر #نامردی نداشت

آنقدر در شعر #نیمایوشیم

شکوه از #پاییز و
از سردی نداشت

کاشکی #سهراب هم نقاش
نیکی بود و بس

کاش #میگفت اهل ایرانم
هنوز

روزگارم #بد نباشد زین دیار

کاش #ثالث هم نمیگفت این
چنین

بس هوا #سرد است و سرد است این زمین

سردی سرما چقدر در این دیار
#ناجوانمرد است و نامرد
این چنین

کاش پروین شعر #دزد و قاضی اش
مخصوص
این میهن نبود

کاش شعر دیگرش #اشک یتیم
در رسای
سرزمین من نبود

#مرد_کوهستانم و این آرزوهای من است

#آرزوهای خیالی آرزویی
کم نبود

کاشکی دنیا فقط یک لحظه بود
عمر من چون

#گل

شکوفه

#خوشه بود .

سرایش 1376 / 8 / 7
#مرد_کوهستان
🌸 با تشکر فراوان از جناب آقای #حمید_مقدم🌸
🌸
🌸
🌸🌸
🌸🌸
💕 @rostaye_noj 💕
🌸🌸
🌸🌸
🌸
🌸
#تقدیم‌_به_من_و_تو
#خوابه_خوب

در یکی از روزهای واپسین
آخرآن #برج قبلی بعد از این

خواب دیدم در #غروب و شام تار
خفته بودم اندکی بعد از #نهار

رفته ام‌در #نج ولی نج را نگو
گشته نج از بیخ و از بن زیر و رو

نج‌دگر بهر خودش #شهری شده
جدول و جوی و چمن نهری شده

مردمانش را #لباسی دیگر است
خانه و ظرف و اثاثی دیگر است

چون‌ بنی آدم‌ همه یک پیکرند
در #رفاه غرق اند و از یک گوهرند

با #پرایدم‌ رفته بودم کلن کود
جای پارک گیرم نیامد جا نبود

آمدم‌ پارکینگ مشدی مهرعلی
باز رفتم ‌جای پارک اولی

گفته اند اینجا برو تا زیر زمین
پارک کن ماشین خود را بعد از این

یک نفر آمد جلو گفت کیستی ؟؟
تو مگر از اهل این #نج نیستی ؟؟

پس چرا گیجی و منگی و مشنگ
روستایت را نمیشناسی قشنگ

#حیرتم افزود و بس افزود شد
هنگ کردم کله ام پر #دود شد

جل خالق #نج چرا تعغیر کرد ؟
جاده نج را چه کس #تعمیر کرد ؟

آسفالتش را چه زیبا ریختن
در کنار جاده لامپ آویختن

پیچ پارین چال دگر چیزی نماند
در لکون آن شیب و آن تیزی نماند

آب شهری بود و یک #سد بزرگ
لوله های #فاضل آبش بس سترگ

#گازکشی کردن تمام خانه ها
نو نوا کردن همه ویرانه ها

اینطرف یک #سفره خانه سنتی
آن طرف شهر #فرنگ و نوبتی

چار مسجد چند تکایا ساختند
منزلی هم ‌بهره #آقا ساختند

جای دیگر یک #همایش خانه بود
محفلی از بهره فردا ساختند

گوشه ای از #نج که #بهداری شده
خانه ی شورا و دهیاری شده

سرعت #اینترنتش صد بر هزار
تا نوشتی چیزکی رفت نزد یار

هرچه فیلم و عکس دانلود میشدن
فیلم های کافه ای لود می شدن

نور اندر نور اندر نور بود
چشم بدخواهان #نج هم #کور بود

با صدای ضبط یک ماشین ناز
نج شده یک سر همه آهنگ و ساز

راک و رپ و پاپ و جاز و بندری
#شاد بودن مرد و زن از هر دری

آنقدر گشتم ببینم یک #فقیر
یک فقیر دیدم که آن هم این #حقیر

گفته ام‌ با خود که این فقر و بلا
با کی گویم تا شود دردم دوا

چند نفر از زبده گان روستا
گشته اند در نج همی #شورای ما

را حل دادن چنان کردن چنین
زین سبب آباد گشت این سر زمین

نج نگو دیگر بگو #ملک ختن
وه چه زیبا گشت روستای کهن

در همین اثنا و فعل و انفعال
قسمتی از نج شده قال و مقال

ناگهان کوه خیز خوردو سنگ ریخت
چون گلوله در زمان جنگ ریخت

عده ای با داد و فریادی بلند
داد میکردند و کمک میخواستند


کوه ریزش کرد بمن #سنگی نخورد
#مرد_کوهستان در آن رویا نمرد

تازه فهمیدم که #خواب ناز بود
دفتر شعرم برایش باز بود

گرچه در این خواب من ترسیده ام
در عوض نج را #اروپا دیده ام

تقدیم به دوستان
ارادتمند مرد کوهستان

سرایش 96 / 5 / 22
🌸
🌸
🌸🌸
🌸🌸
با تشکر از آقای #حمید_مقدم/ #مرد_کوهستان
#تقدیم به من و تو

#شکفه ی #شاعرانه

قلم‌ راندم که شعری تازه گویم
هرآن چیزی که باید آن بگویم

گهی گویم از این دنیا حکایت
گهی گویم ز پیرانش روایت

گه از مهتاب و از نور و رهایی
گه از بند و شب و ترس و سیاهی

گه از فرهاد گویم تیشه ی او
گه از یک روستایی پیشه ی او

گه از یک دل که از دلبر شکسته
گه از دستان زخم و پینه بسته

هزاران نکته ی ننوشته دارم
هزاران مطلب بگذشته دارم

من از آن پیر گویم هیمه در پشت
از آن کودک بگویم خاک در مشت

از آن دختر که مو ژولیده دارد
دوتا پیراهن پوسیده دارد

از آن شیر زن مازندرانی
گهی از ساره گویم گه بمانی

من از آن نی بگویم دست چوپان
من از چوپان بگویم در بیابان

هزاران نکته دارد شعرم امروز
به دردم تکیه داردشعرم امروز

گذارید شعرخود را ساده گویم
ازآن جامی که شد بی باده گویم

سوالم میکند اشعارم امروز
پریشان میشود افکارم امروز

چرا دنیا چنین بی رنگ گشته ؟
معیشت بر ضعیفان تنگ گشته ؟

چرا دلهادگر باهم یکی نیست ؟
زبانهااز چه بردل متکی نیست؟

چرا در کار خیر تردید داریم ؟
چرا اندیشه ای نومید داریم ؟

گروهی دایما در جنگ خویشند
گریز از خانه و فرهنگ خویشند

چرا ایمان ما. سست و خراب است
ستون مهرورزی روی آب است

چرا قومی شقی و خودپرستند
همیشه فکر این دنیای پست اند

کزین دنیای نفس و نفس پرستان
شده دنیای ما از پایه ویران

از این نفس است که نامردی برآید
چراغ عشق بر سردی گراید

بباید انقلابی از درون کرد
بباید دیو نفس از خود برون کرد

مگر ما ملت از حافظ نبودیم
حکایت های سعدی را نخواندیم

مثال مولوی در مثنوی کو
سخن‌های زلال و معنوی کو

مگر فردوسی و شه نامه اش را
نخواندیم تا شویم الگوی فردا


بیا جانا برادر مهربان شو
بیا خواهرتو همدل هم زبان شو

بیاییم مهربان تر با وفا تر
بسازیم روستایی باصفا تر

بیاییم تا بسازیم خانه ها را
سلامی هم کنیم همسایه ها را

اگر رای است رای خود بگوییم
اگرسعی است راهش را بپوییم

منم‌ مرد کوهستان پیشه ام عشق
همه افکار و هم ‌اندیشه ام عشق


همان‌عشقی که عاشق پیشه خواهد
درخت دوستی را ریشه خواهد


شمارا عاشقم‌ ای هم ولایی
توکه اهل نجی در هر کجایی

به روز رای وهمت انتظار است
تو گر با ما بیایی افتخار است

ببخشید شعر گفتم این میانه
که شعری ساده بود و عامیانه

غرض عرض ادب بود و ارادت
قبول باشد شما را هم عبادت

💕آقای #حمید_مقدم.مرد کوهستان💕
💕 @rostaye_noj 💕