نج،روستای من و تو

#تراژدی_غمبار_زمانه
Канал
Логотип телеграм канала نج،روستای من و تو
@rostaye_nojПродвигать
1,23 тыс.
подписчиков
8,55 тыс.
фото
1,12 тыс.
видео
275
ссылок
#هوالخالق #روستایم_نج..... یکی از قدیمی ترین روستای شناخته شده ی ایران با قدمتی بیش از دوهزار سال ✌در صورتی که عکس و متن مرتبط با(روستای نج) دارید میتوانید به آیدی ادمین ها @nojkoh @noj_admin مراجعه نمایید... 🌺منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم🌺
#تراژدی_غمبار_زمانه

زندگی فقیرانه ای در روستا داشتیم
ولی من روستا را و پدرمادرم رادوست داشتم تازه دوستانی پیداکردم سرگرم زندگی بودیم بخاطر فقر نتوانستم بیشتر از پنج کلاس درس بخوانم به ناچار پدرم مرا به پسر همسایه که نوری نام داشت و تهران کارگری میکرد شوهر داد بعداز ازدواج با اجاره خانه کوچک در جنوب شهرما به تهران امدیم نوری کارگری میکرد درامد او بیشتر خرج اجاره منزل میشد کم کم او دچار اعتیاد شد و وضع ما بدتر شد من چون شوهرم را دوست داشتم هیچ وقت برویش نمی اوردم مدتی بیکار شد چیزی نداشتیم بخوریم من از گرسنگی رفتم زیر زمین کمی نان خشگ را اب میزدم میخوردم نوری امد خونه دید نیستم امد زیرزمین مرا دید هردو گریه کردیم باعث شد او دیگر اعتیاد را ترک کند ودوباره به سرکار برود سالها گذشت ما صاحب دو فرزند پسر شدیم که بزرگ شدند محمد ده ساله کلاس چهارم وعلی چهارده ساله دبیرستان میرفتند شوهرم یک پراید خرید گاهی کار نبود با ماشین خرج خانه و کرایه منزل را در میاورد عید شد کمی خرید کردیم با ماشین عازم روستای خود بودیم بچها صندلی عقب ما جلو نشسته بودیم شب بود ناگهان نوری گفت ترمز ندارم چند لحظه بعد ماشین محکم به کوه خورد و من چیزی نفهمیدم بعد از چند روز در بیمارستان بهوش امدم شوهرم درجا کشته شده بود بچها سالم بودند ومن دست چپم قطع شد بیمه هم نداشتیم که چیزی بگیریم بعد از مرگ شوهرم زندگی بر ما سخت شدبچها مدرسه را رها کردند علی رفت کارگری تا اجاره خانه را بدهد و محمد هم با موتور کار میکرد که خرج خانه را بدهد من هم با یک دست کارهای خانه را انجام میدادم مدتی به همین منوال گذشت چند وقت پیش صاحب خانه مارا جواب کرد وپیش پول و کرایه را چند برابر کرد که در توان ما نبودبچها هر چه گشتنددیدند دیگر نمیتوانند در تهران خانه اجاره کنند به هرجایی سر زدند ونا چار در فاز شش پرند که هنوز کسی سکونت ندارد یک خانه اجاره کردند وما به انجا رفتیم نمیدانم بچهام کجا کار کنند و محمد چگونه با موتور کار کند ما در انجا خیلی غریب افتادیم و من خیلی تنها شدم خدایا چگونه زندگی را ادامه بدهیم

این تراژدی واقعی است هرچند من از این خانواده خبر ندارم ولی ازطریق یکی از دوستانم از این ماجرا باخبر شدم زندگی غمبارشان را برای شما نگاشتم تا بدانیم عده ای در چه دوران غمباری زندگی میکنند

شدم تنها در این وادی سرگردن

بمثل کودکی گم کرده مادر در

میان یک سرابی پر ز رمزو راز

که من در ارزویش میزنم بر کوه وهم برزن
به هرچه دل ببندم میشود فانی
به هرکس دل سپارم محتاج دلداری
یکی فربه و طماع اسیر و بسته دنیا
منم هم غرق یک رویا اسیر وخسته وتنها
بدنبال کمی ارامش دنیا

چنان از بی پناهی دور از دیار خود در غربت
شدم تنها بماندم در ارزوی یک نگاه اشنا
توقف کن زمانه لحظه ای تا من بمانم در کنار خود
که دلداری دهم خودرا با غمهای بیشمار خود

تیرماه 97 صالحی
با تشکر از آقای #قنبر_صالحی
🆔 @rostaye_noj
#تنها_کانال_رسمی_فرهنگی_اجتماعی_مردمی_روستای_نج_من_تو