کسی گفت که چیزی را از یاد بردهام.
مولانا گفت:
در این دنیا
اگر همه چیز را
فراموش کنی باکی نیست.
تنها یک چیز را نباید از یاد بُرد.
تو
برای کاری به دنیا آمدی
که آگر آن را انجام نرسانی،
هیچ کاری نکردهای.
از آدمی کاری برمیآید
که آن کار
نه از آسمان برمیآید
و نه از زمین
و نه از کوهها،
اما تو میگویی
کارهای زیادی از من برمیآید،
این حرفِ تو به این میماند
که شمشیر گرانبهای شاهانهای را
ساطورِ گوشت کُنی
و بگویی
آن شمشیر را بیکار نگذاشتهام؛
یا اینکه
در دیگی زرّین،
شلغم بار کنی،
یا
کارد جواهرنشانی را
به دیوار فرو ببَری
و کدویِ شکستهای را
به آن آویزان کنی.
ای نادان
این کار از میخی چوبین نیز
برمیآید،
خود را این قدَر ارزان مفروش
که بسیار گرانبهایی!
بهانه میآوری که من
با انجامدادنِ کارهای سودمند
روزگار میگذرانم.
دانش میآموزم،
فلسفه و فقه و
منطق و ستارهشناسی و
پزشکی میخوانم،
اما اینها همه برای تواست
و تو برای آنها نیستی.
اگر
خوب فکر کنی
در مییابی که اصل تویی
و همهٔ اینها فرع است.
تو نمیدانی
که چه شگفتیها
و چه جهانهای بیکرانی
در تو موج میزند.
#مولانا_فیه_مافیه@Roohe_bartar