«مادر علیرضا انجوی، در سیویکمین زادروز پسرش، با دلتنگی و قلبی پر از درد، چنین از او یاد میکند:
پسر قهرمان من، علیرضا، امروز پنجمین سالگرد تولدت است که به جای تو شمعهای کیک ۳۱ سالگیات را با آرزویِ دیدن روز دادخواهی فوت میکنم.
علیرضا انجوی، جوان ۲۶ سالهای بود که در رشته معماری فارغالتحصیل شده بود. او نور چشم و تنها فرزند مادر بود؛ دو برادر علیرضا سالها پیش، از دنیا رفته بودند و پدر جانبازش هم شهید شده بود. تنها همدم و یار مادر، علیرضا بود. علیرضا پس از تحصیلات دانشگاهی، مکانی را اجاره کرده بود تا با ارائه مشاوره به دانشجویان معماری، مخارج زندگی را تأمین کند. اما در روز ۲۵ آبان ۹۸، علیرضا انجوی، در حالی که در راه بین محل کار و منزل در شهر صدرا شیراز بود، مزدوران جمهوریاسلامی به پیشانی او شلیک مستقیم کردند و جهان آرزوها و رویاهای علیرضا و مادرش را برای همیشه به تاریکی کشاندند.»