👈چنانكه مي بينيم با آهنگ مخصوص، لحظه به لحظه، صحنه طولاني تر مي شود و آن انسان بيچاره آرزو مي كند اي كاش! در اينجا حضور پيدا نميكرد، و نامهي اعمال خود را بدست نمي گرفت و حساب خود را نميدانست. و اي كاش! همه چيز خاتمه مييافت و وجودش براي هميشه ناپديد ميگشت. و چون ميبيند، آنچه را كه در دنيا گردآوري نموده و بدان افتخار ميكرد، اينك هيچگونه سودي بحالش ندارد؛ با تأسف ميگويد: مال و ثروتم برايم كاري نكرد. قدرت و حكومتم از دست رفت.. نه مال و ثروت باعث دوري عذاب گرديد و نه حكومت باقي ماند و عذاب را دفع كرد( ماليه.. سلطانيه..) هاء ساكن و قبل از آن ياء علت و قبل از آن الف مد، دست بدست هم داده ، حسرت و رنج و درد صحنه را بيشتر و عميق تر مينمايد. 😥ناگاه از بالا دستور مي رسد، دستوري قاطعانه از طرف پروردگار كه از آن ،هول و هراس مي بارد: (او را بگيريد و به غل و زنجير كشيد)(سپس به داخل دوزخش اندازيد) چه هولناك است ! و چه ترسناك و كشنده! و چه عظمتي پشت اين دستور نهفته است! ✴«خُذوه» دستور ي از بالا. كه اين موجود بيچاره، كوچك و ناچيز را به لرزه در مي آورد. مأمورين ،بي درنگ از هر سو به اين حشره كوچك و پريشان حمله مي برند. «فَغُلوه» هر كدام از هفتاد هزار فرشته، زودتر به او برسد غل را به گردنش مي اندازد،گويي ما هم اكنون شاهد قضيه هستيم و مي بينيم كه آتش او را فرا گرفته و كبابش مي كند. ❇ يك ذراع از زنجيرهاي دوزخ برايش كافي خواهد بود ولي كلمه «سبعين» هول و هراس و تاثير بيشتري بجا مي گذارد . ✴«خذوه» عين همان كلمهاي است كه او در دنيا براي داعيان راه خدا به كار مي برد، به اطرافيان و زندانبانان خود ميگفت: اينها را بگيريد و به دار آويزيد يا به زندان و بازداشتگاه ببريد. و اينگونه توسط مامورين ويژه، آنها را مورد شكنجه و تعذيب قرار مي داد. اينك شايسته است كه همان كلمه را بعنوان پاداش به مثل، بشنود و عذابي از جنس همان عملي ببيند كه انجام داده است. چنانكه مجاهد بزرگ سعيد بن جبير به حجاج گفت: به هر نحوي كه مرا به قتل برساني، خداوند، تو را در روز قيامت به همان نحو، به قتل خواهد رساند.