Смотреть в Telegram
امشب در همین لحظه در حالی که قلبم از دلتنگی مچاله است برای شما می نویسم؛برای شما مادر! نیستید و امروز بسیار یاد شما کردم.نیستید و امروز در دلم نمی توانستم قربان موهای فر قهوه ای‌تان بروم.نیستید و دنیا به کامم زهر مار است. در خانه ای که شما خانم و مادرش هستید نیستم.در خانه ای که بدون شما پشیزی ارزش ندارد نیستم و از این بابت دلتنگم.دلتنگم که نیستم تا پیاز غذاهای لذیذ شما را خرد کنم،نیستم تا لباس هایی را که شسته اید و بوی گل می دهد را روی بند پهن کنم،نیستم تا با هم روتختی ها را بکشیم،نیستم تا شما لباس ها را تا کنید و من آن‌ها را در کشو ها بگذارم،نیستم تا پاهای خسته ی شما را که رنجتان می دهد ماساژ دهم؛مادر!نیستم تا نوکری شما را بکنم! بغض در گلویم نشست مادر!یاد روزهایی می افتم که به اندازه ی کافی شما را نمی پرستیدم.اشک هایم جاری می شود مادر!آخر احساس می کنم که برای دوست داشتن شما نهایتی وجود ندارد و هر چقدر هم که شما را دوست بدارم،باز کم است.یاد بی مهری هایی که در گذشته در حق شما کردم می افتم و باتحکم و بدون ذره ای تردید می گویم خاک هر دو عالم بر سرم مادر. گفته بودم زحمت هایی که می کشید همیشه من را شرمنده می کند؟اگر نگفته بودم،حالا می گویم.شما واقعا زحمتکش اید و من در این باب اصلا به اینکه می گویند «وظیفه پدر مادر است.» اعتقاد ندارم چون بخش اعظم کارهایی که برای من می کنید لطف است،نه وظیفه!شما اگر دستان خداوند نیستید،چه اید؟شما اگر فرشته ی بهشتی نیستید،چه اید؟به من بگویید که شما اگر تمام عمر من نیستید،چه اید؟ مادر!به دعاهایتان محتاجم.به آغوش گرمتان محتاجم.به دستان نرمتان محتاجم.محتاج دوباره دیدنتان هستم،به خدا!مادر می دانید که انسان خجولی هستم ولی به محض اینکه ببینمتان و نمی دانم که این دیدار کِی است،شما را طوری سفت در آغوش می کشم که درنهایت همان جا حل شوم.حل شوم و صاف ریخته شوم زیر پای شما. تصدق شما شوم مادر،فراموش نکنید که دوستتان دارم. یگانه دختر شما،ستایش. #راوی_نامه پ.ن: نامه ای که ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ نوشته شد و مایل بودم که این جا هم وجود داشته باشد.
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств