به نام خدا و... سلام دختر است دیگر... دخترها بابایی هستند... دلش که بابا بخواهد خرابه و خانه نمی شناسد... از همه دم به دم پدر میخواهد... در رویاهایش و در خوابش با بابا حرف میزند... با سر بابا... با عکس بابا... فرقی نمیکند. در خیالش لب های بابا را لمس میکند... می بوسد... و بوی بابا را حس میکند. قربان صدقه بابا میرود... خانه را خرابه میکند... ~~~~~~~~~ دختر شهید ضیایی موبایل مادر را برداشته و به دور از چشم مادرش با بابا حرف میزند. ~~~~~~~~~ روضه های خرابه را میشود تجسم کرد.