ستاد مرکزی راهیان‌ نور

#حسینیه_حاج_همت
Канал
Логотип телеграм канала ستاد مرکزی راهیان‌ نور
@rahianenoor_newsПродвигать
1,79 тыс.
подписчиков
9,29 тыс.
фото
1,69 тыс.
видео
1,25 тыс.
ссылок
( کانال رسمی ستاد مرکزی راهیان نور کشور) 🌐 پایگاه اطلاع رسانی راهیان نور کشور: www.Rahianenoor.com ☎️ شماره تماس (سامانه ملی): 096313
وقتی می‌خواستیم براشون روایت کنیم با حسرت اون طرف سیم خاردار رو نشون می‌دادیم و می‌گفتیم اونجا رو ببینید، اون ساختمون گردان حمزه بود با اون بچه‌های نوجوانش اونجا رو ببینید، اون ساختمون گردان عمار بود، با اون بچه‌های هیئتی‌اش، اونم ساختمون میثم با بچه‌های داش مشتی و اخراجیش. اونجا رو می‌بینید پشت اون ساختمون گردان مالک رو می‌گم قدیم اونجا یه حسینیه بود به اسم حسینیه سیدالشهدا با یک حوض قشنگ جلوش که الان دیگه خراب شده و نیست اما باز هم این عاشقان شهدا هق هق گریه می‌کردن و حضور شهدا رو بو می‌کشیدند. و این روایت ادامه داشت تا اینکه شنیدم #حسینیه_حاج_همت رو برای بازسازی تخریب کردند، باور نکردم، گفتم حتما اگر هم بازسازی هست بیشتر مرمت بوده با رعایت تمام ظرافت که به اصل بنا آسیبی نرسه! جستجو کردم، عکس‌ها رو دیدم تماس گرفتم دیگه مجبور بودم باور کنم، چیزی از حسینیه باقی نمونده بود! یعنی حسینیه حاج همت با اون همه خاطرات خوب خراب شد؟ لابد بعد از بازسازی هم میشه یک حسینیه عالی با دیوارهای سیمانی و آجرنماهای میلیونی!

عیبی نداره ما فعلا دلمون خوشه که هنوز حسینیه بچه‌های گردان تخریب هست بالاخره یک روزی این زمین #دوکوهه اگر زیر و رو بشه ذره ذره وجودش می‌یاد شهادت می‌ده که چه آدم‌هایی توش زندگی کردند.

"ای #دوکوهه تو را با خدا چه عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی و خاک زمین تو سجده گاه یاران خمینی شد؟
و حال چه می‌کنی در فراق پیشانی‌هایشان که سبب اتصال ارض و سما بود و آن نجواهای عاشقانه؟!
#دوکوهه می‌دانم چقدر دلتنگی! عمر تو هزارها سال است و شاید هم میلیون‌ها سال! اما از آن روزی که انسان بر این خاک زیسته آیا جز اصحاب عاشورایی سیدالشهدا کسی را می‌شناسی که بهتر از شهدای ما خدا را عبادت کرده باشند؟
تو کهف اعتکاف کدام عارف بوده‌ای اشک کدام عزادار امام حسین بر تو چکیده است چه کرده‌ای #دوکوهه؟
با من سخن بگو...

حسینیه‌ات هم که سکوت کرده است، ما که می‌دانیم زمان بستر جاری عشق است تا انسان‌ها را در خود به خدا برساند و حقیقت تمامی انچه در زمان حدوث می‌یابد باقی است پس از #حسینیه_حاج_همت بخواه که مهر سکوت از لب بگیرد و با ما سخن بگوید.
این حسینیه حرم راز است و پاسداران حریم آن شهدا هستند شهدایی که در آن نماز شب اقامه می‌کردند و با خدا راز می‌گفتند شهدایی که در همین حسینیه چشم مکاشفه بر جهان غیب گشودند.
این حسینیه قلب #دوکوهه بوده است حیات #دوکوهه از اینجا آغاز می‌شود و همین جا باز می‌گردد؛ وقتی انسان عزادار است قلب بیش از همه در رنج است کسی می‌گفت کاش حسینیه را زبانی بود تا با ما سخن بگوید از آن سری که میان او و کربلاست. گفتم حسینیه را آن زبان هست کو محرم اسرار؟!
#دوکوهه امروز مغموم و دلتنگ است. دلش برای شهدا تنگ شده برای بسیجی‌ها، تو را دوست دارم ای #دوکوهه!
تو را دوست دارم که بوی بهشت می‌دهی؛ تو را دوست دارم که دامنت برای یک بار هم که شده آلوده نشد.
تو را دوست دارم که به بودنم هستی دادی؛ تو با حسینم آشنا کردی.
تو را دوست دارم که زندگی را تو برایم تفسیر کردی.
این همه دلتنگ مباش امام رفت اما راه او باقی است، دور نیست آن روز که روح تو عالم را تسخیر کند و نام تو و خاک تو و پرچم هایت مظهر عدالت خواهی شوند.
بعضی‌ها ما را سرزنش می‌کنند که چرا دم از #دوکوهه می‌زنید آنها نمی‌دانند که برای ما #دوکوهه بیش از آنکه یک پادگان باشد یک افق است یک منظر معنوی که ریشه در کربلا دارد و عاشورا."

گاهی اوقات باید به خودمان بگوییم کار ما ساختن خرابه‌ها نیست احیای خرابه‌هاست! از دل این خرابه‌ها چه ایمان‌ها که بیرون نخواهد آمد ما حالا حالا با این خرابه‌ها کار داریم.

خداحافظ #دوکوهه ما می‌دانیم که تو از گواهان روز حشری و بر آنچه ما بوده‌ایم شهادت خواهی داد تو ما را شناخته‌ای و رازدار خلوت ما بوده ای این همه دلتنگ نباش اگر صدها بار خراب شوی به تو قول می‌دهیم روزی شهدا رجعت خواهند کرد و تو را دوباره مثل گذشته با دستان خودشان خواهند ساخت و آن وقت تو پادگان اصحاب امام مهدی خواهی شد.

حرف آخر؛
آن چیزی که ما را نگران می‌کند این است که ما به بهانه بازسازی، روح حاکم بر این آثار فاخر فرهنگی را از دست می‌دهیم، طبیعتا خواسته دلسوزان عرصه فرهنگ ایثار و شهادت این است که قبل از تخریب چنین بنایی با روح و معنویتی مستندات دقیق و گزارش‌های تصویری کامل از ابعاد مختلف این فضا تهیه شده و بعد هم تمام سعی متولیان این باشد که در امر بازسازی، بنا را دقیقا طبق همین مستندات و به همان شکل و شمایل با رفع عیوب زیرساختی بسازند نه اینکه بخواهیم حسینیه‌ای جدید با شکل و شمایل حسینیه‌های امروز برای نسلی که جنگ را ندیده تحویل بدهیم.

شاید هم بهتر بود حسینیه‌ای که به دست رزمندگان ساخته شده دست نخورده می‌ماند و برای ر
📝 #دل_نوشته

🔸مراقب قلب دوکوهه باشیم

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود یه پادگان بود بزرگ و کم دار و درخت با ساختمان‌هایی پنج طبقه و شبیه به هم با زمینی آسفالت به اسم #دوکوهه.

این پادگان نیمه کاره به خاطر هوای بد و امکانات کم، شده بود تبعیدگاه و به عبارتی بدترین آدم‌ها رو می‌فرستادند اونجا و یا هر کس رو می‌خواستن تبعید کنن می فرستادن #دوکوهه.

تا اینکه یه مردی از تبار حسین اومد و بساط ظلم رو برچید مردم همه دور این سید نورانی جمع شدن و خواستن زندگیشونو از نو بسازند اما حکام ظلم و جور جهان نمی‌تونستند ببینند که دیگه تو خاک این کشور جایی براشون نیست.

پس یه غول وحشی و احمق رو انداختند به جون این مردم؛ ایرانی‌ها هم به قول حاج کاظم آژانس شیشه‌ای سرمست و شاد از پیروزی بودند گفتن کی بره به جنگ غول؟ قرعه به نام جوان ترها افتاد.

جوان‌ها از شهر و دیارشون هجرت کردن و اومدن به جنگ غول، اونا باید یه خونه برای خودشون پیدا می‌کردند که وقتی خسته از جنگ با غول برمی‌گردند توش استراحت کنند.

خلاصه جوان‌های ما از شهر و دیارشون هجرت کردن و اومدن تو همین پادگان #دوکوهه چون خیلی به جبهه نزدیک بود؛ اما #دوکوهه آماده زندگی نبود پس خودشون آستین‌ها رو بالا زدن و شروع کردن به ساختنش.

ساختمون‌ها آماده شد ولی رزمنده‌ها برای اینکه بتونند خوب بجنگند باید روی خودشون کار می‌کردن باید اول نفس خودشون رو می‌کشتند؛ باید با خدا راز و نیاز می‌کردند، اما جایی برای این کار نداشتند.

رزمنده‌ها روی زمین سرد آسفالت صبحگاه، روی سنگریزه‌ها، روی خاک نمدار بیابون‌های #دوکوهه نماز می‌خوندند فرماندشون یه جوان متواضع بود با لب‌های همیشه خندون که حاج همت صداش می‌کردن.

این حاج همت قصه ما عاشق بسیجی ها بود پس شروع کرد به ساختن یک حسینیه برای نیروهاش تا بتونند شب‌ها داخل حسینیه اشک بندگی بریزند و خودشون رو برای جنگ آماده کنند.

بعد از یک مدتی حاج همت و بچه‌هاش از #دوکوهه نقل مکان کردند و رفتند اردوگاه کرخه، اما #دوکوهه خالی نموند این بار شد جایگاه مهدی زین الدین و بچه‌هاش؛ کار ساخت حسینیه رو آقامهدی ادامه داد تا اینکه دوباره حاج همت و بچه‌ها برگشتند.

حالا دیگه شهید عبادیان پیگیر ساخت حسینیه بود اما افسوس که وقتی اونجا تکمیل شد دیگه حاج همت نبود پس اسمش رو گذاشتن حسینیه سردار فاتح خیبر شهید حاج ابراهیم همت؛ یه حوض زیبا هم جلوی حسینیه درست کردند که رزمنده‌ها ازش وضو می‌گرفتند، موقع نماز جماعت دور حوض پر بود از رزمنده‌هایی که وضو می‌گرفتند و یا الله اکبر گویان می‌رفتند داخل حسینیه.

حسینیه لبریز بود از بسیجی‌های لباس خاکی به تن اما همه به هم جا می‌دادن کسی بیرون نمی‌موند.

ولی حیات اصلی #دوکوهه شب‌ها بود وقتی می اومدی داخل حسینیه فکر می‌کردی نماز جماعت برپاست اما هر کی تو حال خودش بود دست چپ‌هایی که به آسمون بلند بود و دست راست‌هایی که تسبیح می‌انداخت؛ لب‌هایی که زیر لب الهی العفو می‌گفت و چشم‌هایی که آروم آروم اشک می‌ریخت.
چه اشک‌هایی که از چشم‌های بسیجی‌ها به زمین این حسینیه ریخت و آن چشم‌ها برای همیشه آسمانی شد چه ناله‌هایی که از حلقوم بسیجی‌ها خارج شد و در و دیوار حسینیه رو لرزاند اما برای همیشه ساکت و خاموش شد؛ خلاصه تقدسی داشت این حسینیه که نگو و نپرس.

به قول سید شهیدان اهل قلم #دوکوهه قطعه‌ای از خاک کربلاست اما در این میان حسینیه را قدری دیگر است.
هر چند که #دوکوهه فقط این حسینیه را نداشت اما حسینیه حاج همت قلب تپنده #دوکوهه بود.

تو ضلع جنوبی پادگان پشت ساختمان انصار بچه‌های لشگر سیدالشهداء(ع) یک حسینیه ساخته بودند به اسم لشگر خودشون، بچه‌های گردان تخریب هم 2300 متری غرب #دوکوهه یک حسینیه ساخته بودند به اسم حسینیه تخریب که هر کدوم حال و هوایی داشت برا خودش ولی خب باز هم می‌گم #حسینیه_حاج_همت چیز دیگه‌ای بود.
تا اینکه جنگ تموم شد و #دوکوهه هم خالی از بسیجی‌ها، به مرور زمان ساختمون‌ها شروع کرد به خراب شدن حسینیه سیدالشهدا را بعد از جنگ کلا خرابش کردند حسینیه تخریب هم کم کم داشت خراب می‌شد که بچه‌های قدیمی به دادش رسیدند.

اما در این میان قصه عجیب بازسازی فضای دفاع مقدسی پادگان شروع شد!

#دوکوهه رو تقسیم کردند و از وسط یه سیم خاردار کشیدند و مسکن ساده دیروز رزمنده‌ها با همه یادگاری‌های روی در و دیوارش گچ گرفته شد و روی اون هم یک دست رنگ و بعد هم تبدیل شد به یک خانه سازمانی خوشگل!

گردان حبیب این طرف سیم خاردار گردان انصار طرف دیگه، گردان‌ها از هم جدا افتادن در حالی که همه این ساختمون‌ها روح داشتند بچه‌هاشون می‌رفتند شب نشینی پیش هم، می‌رفتند هیئت گردان‌های دیگه، می‌رفتند مراسم ختم شهدای گردان دیگه.

اما با این حال هر سال عاشق‌های شهدا بیشتر و بیشتر به مناطق می‌اومدن تا محل عروج شهدا رو ببینن؛ اونا می‌اومدن اون صحنه‌های بکر رو ببینین اما....
ما هم