❤️🔸🔸🔸🔸.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
.
.
زمستان که شد
برای این که خانه گرم بماند جلوی ایوان را پلاستیک کشید
شب ها کنار پنجره مینشستم
و گوشه پلاستیک را بالا میزدم
و خیابان را نگاه میکردم
تا ببینم چه وقت ماشین او می آید
خانه مان سر چهار راه بیست و چهار متری بود
و از هر طرفی که می آمد میدیدمش!
تویوتای لندکروزش را که میدیدم بلند میشدم
و خودم را سرگرم کاری نشان میدادم،
تا نفهمد این همه مدت منتظر بودم
یک بار حواسم نبود
همینطوری مات رو به پنجره مانده بودم
صدایش را از پشت سرم شنیدم
گفت: این در و پنجره ها هم شکل تو را یاد گرفتند از بس که آنجا نشستی
دستم را خوانده بود...!
.
.
#شهید_مهدی_زین_الدین به روایت همسر
از کتاب :
#نیمه_پنهان_ماه_پنج#عاشقانه_شهدایی@rahian_nur