#مرتضی_ثاقب_فر:
چه شورانگیز است دلاوریهای سهراب در نبرد نخست، و چه اندوهآور است پیکار رستم با فرزند خویش. فردوسی غمگین و شگفتزده از جهان مینالد که چگونه هیچ یک از این دو یکدیگر را باز نمیشناسند و مهرشان چهره نمیکند، حال آنکه هر چارپایی فرزند خود را در آسمان و زمین، بیزمان بازخواهد شناخت. از این دو آنان را به بیخردی و آز متهم میسازد:
جهانا شگفتی ز کردار توست/هم از تو شکسته، هم از تو درست
از این دو یکی را نجنبید مهر/خرد دور بد، مهر ننمود چهر
همی بچه را باز داند ستور/چه ماهی بدریا، چه در دشت، گور
نداند همی مردم از رنج و آز/یکی دشمنی را ز فرزند باز
شاید نیروی تراژدی آنچنان است که لحظهای خود فردوسی را نیز از داوری درست باز میدارد. مگر این سهراب نیست که با همهی جوانی و ناآزمودگی و سوداهای دلاوری، جای بجای به گواهی احساس خویش دل میسپرد و رستم را به آشتی و راستگویی و شناساندن خویش، میخواند؟ و در آغاز نبرد نیز پس از شنیدن داستان دلیریهای پیشین رستم، پای میفشرد که:
من ایدون گمانم که تو رستمی
گر از تخمهی نامور نیرمی
#رادیو_شاهنامه@radioshahnamehRadioshahname.com