Смотреть в Telegram
پشت میزش نشسته بود. به برگ آخر کاغذ هاش رسیده بود جوهر بقیه کاغذ ها خشک نشده بود. رد میز چوبی بین نوشته هاش می افتاد. روش اون برای درک احساساتش تبدیل کردنشون به کلمه ها بود و حالا با لرزیدن کلمات عدم اطمینانش از احساساتش عیان تر میشد. از نوشتن دست کشید. موهاش رو باز کرد سرش رو روی میز گذاشت. به اینکه چرا انقدر نوشته هاش متفاوت و بی ربطن فکر می کرد. به این رسید که اون فقط امیدواره یه روزی بتونه امید داشته باشه و این غمگین ترین کشفش بود. [میز چوبی نویسنده] #چند_لحظه
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств