مردم روز های بارانی به دریا نمی روند. اما قصه از آنجایی شروع شد که دست از چک کردن اخبار برداشت. اون روز در حال قدم زدن ساحل بود که باران بارید. به خانه برنگشت. خیس شد. موج موهایش باز شد و به امواج دریا اضافه شد. هر چقدر لازم بود جیغ کشید اما دریا آدم ها را رام نمی کند درد هایشان را گرامی می دارد.
خیس خیس به خانه برگشت کسی نخواست احوالش را بداند فقط می خواستند مطمئن شوندجایگاهشان را در زندگی اش از دست نداده اند پس پرسیدند:
چرا نخواستی بیام دنبالت؟