راهیان نور

#والفجر
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rAhian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
راهیان نور
🌸 #چشمهایش 🍃 🍁 🍂 💕 «... #شب_های_عملیات ، خیلی شب های عجیبی است. یکی نشسته گوشه ای و #وصیت_نامه می نویسد، دیگری مشغول دعا خواندن است. آن یکی برای #شهادت ش دعا می کند.صحنه های عجیبی در این شب ها دیده می شود. خیلی گریه آور و عجیب است. آدم متحیر می شود که اینقدر…
روح آن ها خیلی عظیم است. در دعا خواندن هایشان، در سینه زدن هایشان، در #کربلا کربلا گفتن هایشان، در #گریه هایشان. این ها آدم را یاد #صحابه ی صدر #اسلام در زمان #پیامبر (ص) می اندازند که چقدر عشق به #جهاد و #شهادت داشتند. چقدر #فی_سبیل_الله می جنگیدند. بدون ذره ای توسّل و توجه به مادیات، قدرت طلبی، ریاست طلبی، پول و جاه. همه چیز در دیدشان خداست و بس...»
💌
💌
💌
📢 قسمتی از سخنان #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت 📣



📹 این #فیلم مربوط به فروردین ۱۳۶۲ ، عملیات #والفجر_یک ، #چنانه می باشد که #حاج_همت در سنگر فرماندهی #سپاه_۱۱_قدر در حال هدایت نیروها است...
🌸
🍁
🍁
.
.
.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهدا
#شهیدان
#شهید_همت
#همت

@rahian_nur
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸 #چشمهایش 🍃
🍁
🍂
💕
«... #شب_های_عملیات ، خیلی شب های عجیبی است. یکی نشسته گوشه ای و #وصیت_نامه می نویسد، دیگری مشغول دعا خواندن است. آن یکی برای #شهادت ش دعا می کند.صحنه های عجیبی در این شب ها دیده می شود. خیلی گریه آور و عجیب است.
آدم متحیر می شود که اینقدر این ها اعتقادشان قوی است که به خدا این قدر #اخلاص دارند. خصوصاً این #بسیجی های عزیز که خیلی پاک و خیلی #با_روحیه هستند.
شب عملیات #والفجر_یک ، عدۀ زیادی از این عزیزان، قبر کنده و داخل آن رفته و با خدا #راز_و_نیاز می کردند. بعداً ما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که خیلی از #علما و #عرفا این حرکت را می کنند. به خاطر این که #ترس_از_مرگ نداشته باشند و یا خدای ناکرده دچار #هوای_نفس نشوند. آن‌ها این حرکت را انجام می دهند تا به یاد قبر و زمان مرگ و موت شان باشند؛ لذا این #بسیجی هایی که شاید بعضی از آن ها ۱۳ ، ۱۴ ساله باشند هم این کار را می کنند، خیلی عجیب است.
@rahian_nur
ادامه👇
✹﷽✹

#والفجر_‌۸

✫⇠والفجر ۸ شروع شد!

غواصها زدند بہ آب...
دعاڪنید بہ سلامت برسند آنطرف اروند..
مے گویند
اروند کوسه داره.....
راهیان نور
سفیـرعشق: #قسمت_نوزدهم . 🌹با#حلقه ی 💍صفیه بازی میکرد،از انگشتش در می آورد و باز میکرد به انگشتش اخم کرد😒:"اون روزی که باید دستم میکردی،نکردی" مهدی دستش را زیر چانه گذاشت و گفت:"چه اشکالی داره صفیه؟😊حالا میکنم،اگه میدونستم زن اینقدر خوبه،زودتر#ازدواج میکردم😂🙈،اصلا…
سرداران بدروخیبرآقا مهدی و حمید آقا باکری:
#قسمت_بیستم
.
🌷از حمام که در آمد،چند دقیقه ی بعد دیدم خون روی لبش خشک شده،دستش گرفته بود به بخیه و کشیده شده بود، #نباید زیاد لبش را باز میکرد تا جای زخم جوش بخورد، #من هم افتاده بودم روی دنده شوخی و مهدی نمی توانست نخندد😂🙈 #همسایه ی طبقه پایین همیشه #از من میپرسید:"شماها چی میگید و میخندید🙊🙈،به ما هم یاد بدید"😄
.
#مهدی کم حرف میزد😊 اما#شوخ بود👌بعضی از فامیل ها گاهی از من میپرسیدند
"این آقا مهدی شما حرف هم میزنه😐؟ما که ندیدیم"اما #خودمان دوتا که بودیم یا پیش خواهرهاش،به خنده و خوش و بش میگذشت☺️،به دوستان#جبهه ایش هم که می افتاد،شیطنتش گل میکرد😌👌
.
#اواخر آبان ماه من را فرستاد،به خانواده ام سر بزنم و روحیه ام عوض شود،من رسیدم،فاطمه میخواست برود دزفول؛💐💐
#حمیدآقا خانه گرفته بود،او رفت و باز هوایی شدم🙂دل#دل میکردم که مهدی زنگ زد 📞و گفت #وسایل را از اهواز برده دزفول،همان خانه ای که حمید آقا گرفته،با پدرم رفتم دزفول🌹🌹
#سه خانواده بودیم و سه تا اتاق. #فاطمه چون بچه داشت،اتاق بزرگ را برداشته بود، #خانم و آقای کبیری وسایلشان را توی اتاق دیگر گذاشته بودند. #تک اتاق بالا برای من مانده بود🌹،زیر زمین هم داشتیم که از حیاط ده تا پله میخورد؛ #نزدیک #والفجر مقدماتی دو خانواده ی دیگر آمدند و تا آخر عملیات آنجا ساکن شدند، #خوبی این خانه عیدش بود که مهدی بعد از سال تحویل آمد😌؛
#هیچ عیدی را کنار هم نبودیم، #انگار خجالت بکشد که دست خالی آمده
گفت:"سر راه چیزی که قابل تورو داشته باشه پیدا نکردم🤗"من چیزی نمیخواستم
#گفتم:"این اولین #عیدی است که اومده ای پیش من،خودش بهترین کادوست"😉
.
#ادامه_دارد

#شهدا #شهید #شهادت
@rahian_nur