💞 #عاشقـانـه_هـاى_شهــدا💞از پشت تلفن میگفت اهلا و سهلا.
تا از عملیات برمیگشت میرفت وضو میگرفت میایستاد به نماز.
💞پنج، شش ماه از ازدواجمان گذشته بود ڪه رفتم به شوخی بش گفتم همه وقتت را نگذار برای خدا یه ڪم هم به من برس.
💞برگشت نگاه خاصی ڪرد گفت: میدانی این نمازی ڪه میخوانم برای چیه!؟ گفتم نه.
گفت: هربار که برمیگردم میبینم اینجایی، هنوز اینجایی، فکر میکنم دو رکعت نماز شکر به من واجب میشود.
💞آمدنهاش خیلی ڪوتاه بود گاهی حتی به دقیقه میرسید.
میگفت ببخش ڪه نیستم، ڪه ڪم هستم پیشتان.
میگفتم توی همین چند دقیقه آنقدر محبت میکنی ڪه اگر تا یک ماه هم نباشی احساس ڪمبود نمیکنم.
میگفت راست میگویی، ژیلا؟
میگفتم، ولله.
📙برشےاز کتاب به مجنون گفتم زنده بمان
#شهید_محمدابراهیم_همت#راوی :همسرشهید
#خاطره@rahian_nur