راهیان نور

#جهزیه
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rAhian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
راهیان نور
سرداران بدروخیبرآقا مهدی و حمید آقا باکری: #قسمت_هشتم . 🌸اما فکر اینجاش را نکرده بود که دوریشان اینقدر زود برسد. #فکر کرد از کسی که زن#اسلحه به دست بخواهد و#مهریه ی همسرش یک کلت کمری باشد😇،توقع دیگری نمیشود داشت! #آنروز که حلقه خریدند،مهدی قبل از اینکه برود،پرسید"نظرتون…
سرداران بدروخیبرآقا مهدی و حمید آقا باکری:
#قسمت_نهم

🌺بعد از ظهر روزی که آمد
گفت:"یه کاغذ و مداد📝 بیار،چیزهایی رو که لازم داریم بنویس. #یه روز که وقت داری بریم خرید"🙂
مادرم از قبل برایم چیزهایی کنار گذاشته بود.به مهدی گفتم،راضی بود با همان ها شروع کنیم.
#میخواستیم سبک باشیم و راحت هر جا خواستیم برویم.
مهدی میگفت:"تو اگه#زندگی مفصل بخوای،وظیفه منه که برات آماده کنم"
#اما هر دوتامان اهل سادگی بودیم،خانه ی پدریشان دو طبقه بود.
#دوتا اتاق طبقه ی پایین دست حمید آقا و فاطمه،خانمش بود و دوتا دیگر را برای ما گذاشته بودند🏡
#با مهدی پرده خریدیم که خواهرش دوخت
🔵یکی از اتاق ها را با دوتافرش نُه متری ماشینی پر کردیم و آن یکی را با موکت. #وسایلمان پشت یک پیکان استیشن جا شد.
⬅️دوتایی بردیم و چیدیم
#جهزیه ی مفصلی نداشتم
چیزهای ضروری بود☺️
🌸شنبه غروب با خواهرش آمدند خانه ی ما.آمده بودند من را ببرند🌸
#اصلا فکر نمیکردیم به این زودی باشد.مادرم میگفت:"حالا شام بخورید بعد برید"
🌺اما مهدی میخواست زودتر برویم.من آماده شدم. #مهدی گفت"میخواستیم بریم #مزار_شهدا اما الان دیر وقته،ان شاءالله سر فرصت میریم"🌹
#ماشین دوستش را اورده بود؛یک ژیان سبز،سوار که شدیم پرسید:"شما رانندگی بلدید؟"
گفتم:"نه"
#سرش را تکان داد و گفت"باید یاد بگیرید،لازمه"

#ادامه_داره
@rahian_nur