#طلاییه😥😥اینجا که ایستادم...!
😞😞چشمانم خیره به
#آب ماند !
😔و یادم آمد لب های
#تشنه ایی را که ، با
#قمقمه های لبریز از آب ! به یاد اربابشان ،
تشنه #جان دادند !
😭😭و یادی هم کردم از خودم ! از
#نَفسم ، که چگونه خود را از سراب های شیطان ، سیراب کرده است !
😭😥.
آنجا دیدم ،
#خون های به زمین ریخته را ، خون کسانی را که تا
#آخرین_نفس_ایستادن تا پرچم اسلام و حرف امامشان روی زمین
#نماند !
😭😥و یادی هم کردم از خودم ، که حرفهای امامم را ، شعر می کنم ، احساسی اش می کنم ، تفسیرش میکنم ، انتشار میدهم برای آگاهی همه ! ، و و و .... اما
#عمل ،
#خیر !
😭😭آنجا دیدم ،
#تیر و
#ترکش هایی را که بر روی
#خاک ها ، جایی برای نشستن یافته بودند ، همان هایی که مقصدشان ، قلبِ رزمندگان بود ! تا از پا در بیاوردشان !
😥😥و فکری کردم به حال خودم ، که زمین گیر شده ی تیر و ترکش های شیطانم ، همان هایی که قلبم را ، از
#نور آسمان، به
#ظلمت شب، تغییر دادن !
😞😞من آنجا ،
#عشق و
#ایمان و
#رشادت را دیدم ...
😔😔صلابت و امید و ایستادگی را دیدم
😥😥 ...
دیدم که از جان گذشتن یعنی چه !
😥#دنیا را با تمام متعلقاتش جای گذاشتن یعنی چه !
😥😭دل آسمانی را چگونه داشتن یعنی چه !
😥😥😥و من فهمیدم ...
😭😭همچنان ، یک جامانده ی پر ادعای ، پر اَدا هستم ... !
😭😭😭😭@rahian_nur