راهیان نور

#بیت_المال
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rAhian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
دفترچه_خاطرات_دفاع_مقدس

چند روز بود ڪه صبح زود تا ظهر پشت خاك ريز مي رفت و محور عملياتي لشگر را تنظيمi مي ڪرد .
هواي گرم جنوب؛ آن هم در فصل تابستان، امان هر ڪسي را مي بريد.
يڪي از همين روزها نزديك ظهر بود ڪه آقا مهدي به طرف سنگر بچه ها آمد و با آب داغ تانڪر، گرد و خاك را از صورت پاك ڪرد و سر و صورتش را آبي زد و وضو گرفت و به داخل سنگر رفت.
آقا رحيم با آمدن آقاي باڪري سر پا ايستاد و ديده بوسي ڪردند.
در همين حين آقا رحيم متوجه لب هاي خشك آقا مهدي شد و سراغ يخچال رفت و يك ڪمپوت گيلاس بيرون آورد، در آن را باز ڪرد و به آقا مهدي داد.
آقا مهدي خنڪي قوطي را حس ڪرد، گفت :امروز به بچه ها ڪمپوت داده اند؟
آقا رحيم گفت: نه آقا مهدي! ڪمپوت، جزء جيره امروزشان نبوده.
باڪري، ڪمپوت را پس زد و گفت: پس چرا، اين ڪمپوت را براي من باز ڪردي؟
رحيم گفت؟ چون حسابي خسته بوديد و گرما زده مي شديد. چند تا ڪمپوت اضافه بود، ڪي از شما بهتر؟
آقا مهدي با دل خوري جواب داد: از من بهتر؟ از من بهتر، بچه هاي بسيجي هستند ڪه بي هيچ چشم داشتي مي جنگند و جان مي دهند.
رحيم گفت: آقا مهدي! حالا ديگر باز ڪرده ام. اين قدر سخت نگيرید، بخورید .
آقا مهدي گفت : خودت بخور رحيم جان ! خودت بخور تا در آن دنيا هم خودت جوابش را بدهي ...

سردار_شهید_مهدی_باڪری

ڪجایند_مردان_بےادعا
#بیت_المال
#حق_الناس
#حقوق_نجومی
@rahian_nur
توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای #زننده پخش می کردند.

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ #ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ، ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ #ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود، ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ..
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ #ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ..
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ #ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ_ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ،
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ...

شهید مجید محمودی پر گشود که از جماعت دست انداز به #بیت_المال نباشد.

یاد شهدا گرامی باد.

#ژن_خوب
#شهید_مجید_محمودی
🌸🍃
#یک_دقیقه_مطالعه

🌹راهیانِ نور
@rahian_nur
🌹شهید مرتضی مطهری🌹


💠بيت المال💠                        


استاد مطهري اتاقي در كنار اتاق شوراي دانشكده الهيات داشت. استادان دانشگاه هميشه در اتاق شورا تجمع كرده و در موارد ضروري تا بعد از ظهر آنجا مي ماندند و پس از صرف ناهار كارشان را ادامه مي دادند. اما استاد مطهري هنگام ظهر به اتاق خود مي رفت و پس از اداي نماز، ناهار مختصري را كه از منزل مي آورد، مي خورد. استادان و مسئولان دانشكده اصرار داشتند كه استاد به اتاق شورا بروند و از ناهار دانشكده استفاده كنند اما استاد به آنان مي گفت:«غذاي دانشكده با من سازگار نيست.» و زمانيكه من علت امتناع ايشان را پرسيدم، گفتند: «اين ناهارها حق خدمتگزارن و از بيت المال است. استادان حقوق خوبي دارند خودشان بروند و از بازار بخرند و بخورند. اين غذا حق ضعفاست.» 

راوي: غلامحسين وحيدي


#بیت_المال
#شهید_مرتضی_مطهری
#قسمت_بیست_وهشتم
.
🌷شاید تنها باری که سَرم داد زد، #به خاطر #بیت_المال بود، کشاورزها کنار جاده ی اهواز_دزفول،کاهو و گل کلم و سبزی جات میگذاشتند و میفروختند، #مهدی مدام رفت و آمد داشت،گفت اگر سبزی،چیزی لازم دارم،بنویسم،از آنجا بخرد
#خودکارش گوشه ی اتاق بود،برداشتم که بنویسم،یک داد زد"اون خودکار رو بذار سر جاش"👌👌👌
#گفت"از خودکار #خودمون استفاده کن،اون مال بیت المال هست نه استفاده ی شخصی"👌🌹
#ترسیدم
فکر کردم چی شده من فقط میخواستم اسم چند تا سبزی را بنویسم،همین؛
گفتم:"تو دیگه خیلی سخت میگیری"تا آمدم از فلان و بهمان بگویم؛
#گفت:"به کسی کار نداشته باش🤐🤐،ما باید ببینیم #حضرت علی ع و امام چطور#زندگی میکنند."
.
🔴دل خور بود،چرا مهدی سرش داد زد؟😥آن هم به خاطر یک خودکار ناقابل،نقل آن روز بود که به خاطر دوتا #دانه گل یاس،مجبورش کرد برود #حلالیت_بگیرد،تازه گل ها را از شاخه ای از درخت کنده بود که توی خیابان آویزان بود.
نتوانست جوابش را بدهد،
#گفت:"حضرت علی رو نمیدونم،اما تا جایی که میدونم،امام بدون همسرشون سر سفره نمی نشستند"مهدی آهسته و آرام گفت:"
#کاشکی اتاق کار من هم کنار نشیمنمون بود،همیشه می اومدم پیش تو،کی بدش میاد؟ اما کار ما فرق داره"
#چقدرمهدی_عزیزبود،این چیز ها را که میگفت،صفیه دلش غنج میرفت،مهدی ارزش هر سختی کشیدنی را داشت...😊🌹

#ادامه_دارد...

#شهدا‌.
@rahian_nur

شب های عملیات ،آقا مهدی نمیتوانست همراه بچه ها ب خط بزند باید در قرارگاه می ماند و عملیات را هدایت میکرد .
او تا صبح چشم روی هم نمیگذاشت صبح اول وقت همبعد از نماز راه می افتادیم ب سمت خط .👥
.
نیروها ب علت اینک مسافت زیادی را باید طی میکردند تا ب خط بزنند و با دشمن درگیر شوند ،در بین راه ،نوعا ب علت خستگی بعضی از وسایلشان ب زمین می افتاد .😔
وقتی آقا مهدی صبح ب طرف منطقه درگیری میرفت در راه
هر چه وسیله و امکانات میدید همه را جمع میکرد و میگفت 👈(اینا بیت الماله باید اینارو حفظ کنیم این پول همون پیرزنیه ک دوزار دوزار جمع کرده و داده اینا رو خریدن تا ما تجهیز بشیم و علیه دشمن بجنگیم پس باید اینارو نگهداری کنیم ) .👉
.
دیگر کارمان این شده بود ک همیشه همراه خودمان چند گونی برمیداشتیم و تمام وسایلی ک ب جامانده بود را داخل گونی میریختیم و ب تدارکات برمیگرداندیم .
..
. 🌷هدیه به روح شهید #مهدی_باکری صلوات
#اللهم_صل_على_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
.

#شهید_مهدی_باکری
#باکری
#بیت_المال
#فرمانده
#لشکر_31_عاشورا
.
@rahian_nur