کانون قرآن و عترت دانشگاه صنعتی شاهرود

🔸#تسنیم

🔺 مردی از صحابهٔ امیرالمؤمنین در جریان جنگ جمل، سخت در تردید قرار گرفته بود.
• او دو طرف را می‌نگریست. از یک طرف علی را می‌دید و شخصیت‌های بزرگ اسلامی را که در رکاب علی شمشیر می‌زدند و از طرفی نیز همسر نبیّ اکرم، عایشه را می‌دید که قرآن دربارهٔ زوجاتع آن حضرت می‌فرماید: «و ازواجه اُمّهاتُهم» احزاب/۶ (همسران او مادران امت‌اند) و در رکاب عایشه، طلحه را می‌دید از پیشتازان در اسلام، مرد خوش‌سابقه و تیرانداز ماهر میدان جنگ‌های اسلامی و مردی که به اسلام خدمت‌های ارزنده کرده است، و باز زبیر را می‌دید خوش‌سابقه تر از طلحه، آن که حتی در روز سقیفه از جمله متحصّنین در خانهٔ علی بود.
• این مرد در حیرتی عجیب افتاده بود که یعنی چه؟ ....ما الآن که علی و عمار و اویس قرنی و دیگران را با عایشه و زبیر و طلحه روبرو می‌بینیم، مردد نمی‌شویم چون خیال می‌کنیم دستهٔ دوم مردمی جنایت‌سیما بودند یعنی آثار جنایت و خیانت از چهرهٔ‌شان معلوم بود و با نگاه به قیافه‌ها و چهره های آنان حدس زده می‌شد که اهل آتش‌اند. اما اگر در آن زمان می‌زیستیم و سوابق آنان را از نزدیک می‌دیدیم، شاید از تردید مصون نمی‌ماندیم.
... به هر حال، این مرد محضر امیرالمؤمنین شرف‌یاب شد و گفت:
«أیمکن أن یجتمع زبیر و طلحة و عائشة علی باطلٍ؟» آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ شیخصیت‌هایی مانند آنان از بزرگان صحابهٔ رسول‌الله ص چگونه اشتباه می‌کنند و راه باطل را می‌پیمایند؟ آیا این ممکن است؟
• علی در‌ جواب سخنی دارد که دکتر طه حسین، دانشمند و نویسندهٔ مصری ، می‌گوید: سخنی محکم‌تر و بالاتر از این نمی‌شود؛ بعد از آنکه وحی خاموش گشت و ندای آسمانی منقطع شد، سخنی به این بزرگی شنیده نشده‌است. فرمود:
•إنک لملبوس علیک، إن الحق والباطل لایُعرفان بأقدارِ الرجال، إعرف الحقّ تعرفْ اهله و اعرف الباطل تعرفْ اهله. روضة الواعظین/ص۳۱.
•سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی‌شود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیت‌هایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاس‌ها بسنجی: فلان‌چیز حق است و چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چیز باطل استچون فلان و فلان با آن مخالفند. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند؛ این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند.

📖 کتاب #جاذبه_و_دافعه_علی
صفحه ۱۱۸
متفکر شهید استاد #مرتضی_مطهری

🔰 @quran_sut
🔰 instagram.com/quran_sut

🔸#تسنیم

💠 علی(ع) روزی به نماز ایستاده بود و مردم به او اقتدا کردند. یکی از خوارج به نام ابن‌الکوّاء فریادش بلند شد و آیه‌ای را بعنوان کنایه به علی(ع)، بلند خواند:
«و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین» زمر/۶۵.
• این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحی شد که اگر مشرک شوی اعمالت از بین می‌رود و از زیان‌کاران خواهی بود. ابن‌الکواء با خواندن این آیه خواست به علی(ع) گوشه بزند که سوابق تو در اسلام را می‌دانیم(اولین مسلمان، عقد اخوت با پیغمبر، لیلةالمبیت، جنگ‌ها و...) اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک شوی اعمالت هدر می‌رود، و چون تو کافر شدی اعمالت نابود گشته.
• علی در‌مقابل چه کرد؟ تا صدای او به قرآن بلند شد، سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند. همین که به آخر رساند، علی نماز را ادامه داد. باز آیه را خواند و علی بلافاصله سکوت کرد چون دستور قرآن است که:
«اذا قرئ القرآن فاستمعوا له و انصتوا» اعراف/۲۰۴.
بعد از چند مرتبه‌ای که آیه را تکرار کرد و می‌خواست وضع نماز را بهم بزند، علی این آیه را خواند:
«فاصبر ان وعد الله حق و لا یستخفنک الذین لایوقنون» روم/۶۰.
صبر کن، وعدهٔ خدا حق است و فراخواهد رسید. این مردم بی‌ایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند.
دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد.

📖 کتاب #جاذبه_و_دافعه_علی علیه السلام، صفحه۱۲۵
متفکر شهید استاد #مرتضی_مطهری

🔰 @quran_sut
🔰 instagram.com/quran_sut

✳️ هر چه فضیلت انسان ها بیش تر، گرفتاری شان بیش تر...

همچون مربّی شنا که شاگرد تازه کار خود را وارد آب می کند تا دست و پا بزند و در نتیجه شناگری را یاد بگیرد، خدا هم بندگانی را که دوست می‌دارد و می‌خواهد به کمال برساند، در بلاها غوطه‌ور می‌سازد. از حضرت صادق «ع» روایت شده که: «پرگرفتاری‌ترین مردم انبیا هستند؛ در درجه بعد کسانی که از حیث فضیلت بعد از ایشان قرار دارند، و سپس هرکس که با فضیلت‌تر است به ترتیب از بالا به پایین.» اکسیر حیات دو چیز است؛ عشق، و آن دیگر بلا.
مولوی در داستان زندان یوسف (ع) چه زیبا سروده است:

گندمی را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشه‌ها برساختند

بار دیگر کوفتندش ز آسیا
قیمتش افزون و نان شد جان‌فزا

باز نان را زیر دندان کوفتند
گشت عقل و جان و فهم سودمند

باز آن جان چونکه محو عشق گشت
یُعجِب الزُّرّاع آمد بعد کشت



📚 #کتاب_بازی ...
📗 #عدل_الهی ، صفحات ۱۵۴ تا ۱۵۶.
🖋 #مرتضی_مطهری


🔰 @k_e_quran_etrat