کانون قرآن و عترت دانشگاه صنعتی شاهرود

#قسمت_سی_پنجم
Канал
Религия и духовность
Образование
Социальные сети
Другое
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала کانون قرآن و عترت دانشگاه صنعتی شاهرود
@quran_sutПродвигать
147
подписчиков
2,53 тыс.
фото
461
видео
2,24 тыс.
ссылок
💠 قالَ رَسُولَ الله: «...إِنِّی تَارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَین کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی..» 🔰 پیج اینستاگرام کانون : 🔹 instagram.com/quran_sut
📖قسمت سی و پنجم
🏷اسیر

از ويژگيهاي ابراهيم، احترام به ديگران،🌺حتي به اسيران جنگي بود. هميشه اين حرف را از ابراهيم ميشنيديم👂 كه: اكثر اين دشمنانما انسانهاي جاهل و ناآگاه هستند. بايد اسلام واقعي را از ما ببيند.🌷 آن وقت خواهيد ديد كه آنها هم مخالف حزب بعث خواهند شد. لذا در بسياري از عملياتها قبل از شليك به سمت دشمن در فكر به اسارت درآوردن نيروهاي آنها بود. با اسير هم رفتار بسيار صحيحي داشت.
سه اسير عراقي👥👤را داخل شهرآوردند.🚓 هنوز محلي براي نگهداري آنها نبود. مسئوليت حفاظت آنها را به ابراهيم سپرديم. هر چيزي كه از طرف تداركات براي ما ميآمد و يا هر چيزي كه ما ميخورديم🙄 ابراهيم همان را بين اسرا توزيع ميكرد. همين باعث ميشد كه همه، حتي اسرا مجذوب رفتار او شوند.🌺كمي هم عربي بلد بود. در اوقات بيكاري مينشست 🧘‍♂️و با اسرا صحبت ميكرد.🗣دو روز ابراهيم با آنها بود، تا اينكه خودرو 🚓حمل اسرا آمد. آنها از ابراهيم سؤال كردند: شما هم با ما ميآيي؟ 🙄وقتي جواب منفي شنيدند خيلي ناراحت شدند.😞 آنها با گريه😭 التماس ميكردند 🙏و ميگفتند: ما را اينجا نگه دار، هر كاري بخواهي انجام ميدهيم.حتي حاضريم با بعثيها بجنگيم!
٭٭٭
عمليات بر روي ارتفاعات بازيدراز آغاز شد. ما دو نفر 👥كمي به سمت بالای ارتفاعات رفتيم. از بچه هاي خودي دور شديم. 🚶‍♂️🚶‍♂️به سنگري رسيديم که تعدادي عراقي👥در آن بودند. با اسلحهاشاره كردم ☝️که به سمت بيرون حركت كنيد. فكر نميكردم اينقدر زياد باشند! 🌺ما دو نفر و آنها پانزده نفر بودند. گفتم: حركت كنيد👈. اما آنها هيچ حركتي نميكردند!
طوري بين ما قرار گرفتند كه هر لحظه ممكن بود به هر دوي ما حمله كنند. شايد هم فكر نميكردند ما فقط دو نفر باشيم! دوباره داد زدم🗣: حركت كنيد و با دست اشاره كردم 👈ولي همه عراقيها به افسر درجه داري👤كه پشت سرشان بود نگاه ميكردند!👁افسر بعثي ابروهايش را بالا ميانداخت.🙄 يعني نرويد! خيلي ترسيدم،😨تا حالا در چنين موقعيتي قرار نگرفته بودم. دهانم از ترس تلخ شد.🥵 يك لحظه با خودم گفتم: همه را ببندم به رگبار، اما كار درستي نبود.هر لحظه ممكن بود اتفاق بدي رخ دهد. از ترس اسلحه را محكم گرفتم. از خدا خواستم كمكم كند.🤲يكدفعه از پشت سنگر ابراهيم را ديديم.👁 به سمت ما
ميآمد.🚶‍♂️ آرامش عجيبي پيدا كردم.🌺 تا رسيد، در حالي كه به اسرا نگاه ميكردم👁 گفتم: آقا ابرام، كمك! پرسيد: چي شده؟!گفتم: مشكل اون افسر عراقيه. نميخواد اينها حركت كنند! بعد با دست، افسر را نشان دادم.☝️لباس👕و درجه اش با بقيه فرق داشت و كاملاً مشخص بود.ابراهيم اسلحه اشرا روي دوشش انداخت و جلو رفت.🚶‍♂️ با يك دست 🖐يقه افسر بعثي و با دست ديگر كمربند او را گرفت و در يك لحظه او را از جا بلند كرد!👁 چند متر جلوتر او را جلوي پرتگاه آورد.🚶‍♂️تمامي عراقيها از ترس😨روي زمين نشستند و دستشان را بالا گرفتند.🙌 افسر بعثي مرتب به ابراهيم التماس ميكرد 🙏و ميگفت: الدخيل الدخيل🙏😞، ارحم ارحم و همينطور ناله ميكرد😭. ذوق زده شده بودم، در پوست خودم نميگنجيدم،🌺 تمام ترس لحظات پيش من برطرف شده بود. ابراهيم افسر عراقي را به ميان اسرا برگرداند.🔄 آن روز خدا ابراهيم را به كمك ما فرستاد🤲.بعد با هم، اسرا و افسر بعثي را به پايين ارتفاع انتقال داديم.
ادامه دارد...
#سلام_بر_ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_پنجم
#رمان
🔰@quran_sut
🔰instagram.com/quran_sut
🌸🍀🌺🌹🌷
📝
📖
📚
📔
#راه_زندگی

1⃣ #قسمت_سی_پنجم
⬅️ #کمال_همنشین

💠 هیچکس نیست که از مصاحبت و معاشرت و همدمی «اثر» نپذیرد.چه اثر نیک و شایسته،چه اثر منفی و ناپسند.
انسان همانطور که #تاثیرگذار است #تاثیرپذیر نیز می باشد، در همه سطوح و در همه زمینه ها.


🔵 این مصاحبت ها، خواسته و ناخواسته در فکر و اخلاق و عمل انسان تأثیر می گذارد.

🔶 دقت در دوستان خود و دوستان و معاشران فرزندانمان تضمین کنندهٔ سلامت اخلاق و روان و اندیشه آنان است و بی دقتی پشیمانی به بار می آورد.

همنشین هایمان را دست کم نگیریم.


⚪️ بهترین گزینش همنشینی با نیکان است.
🔰 #امیرالمؤمنین‌(ع)
📚 غررالحکم،جلد۳،صفحه۴۲۱

🌸 @quran_sut
رمان دا قسمت 35
@k_e_quran_etrat
#رمان_صوتی ، #داستان ، #دا
#قسمت_سی_پنجم

⭕️هر روز یک قسمت از این رمان صوتی را در این کانال بشنوید.
📌برای شنیدن قسمت های قبلی داستان، هشتگ #دا لمس کنید.

🔰 @k_e_quran_etrat