📖قسمت سی و
سوم🏷شهادت اصغر وصالی
🌷محرم سال 1359 اتفاق مهمي رخ داد.
💚اصغر وصالي⚘و علي قرباني⚘با نيروهايشان از سرپل ذهاب به گيلان غرب آمدند
💙.قرار شد بعد از شناسايي مواضع دشمن،
✅از سمت
⬅️شمال شهر، عملياتي آغاز شود.
✅آن ايام روزهاي اول
☝️تشكيل گروه اندرزگو بود.
🧡قسمتي از مواضع دشمن شناسايي شده بود.
🌷شب
🌃عاشورا همه بچه ها در مقر سپاه جمع شدند.
🔄 عزاداراي با شكوهي
🌺 برگزار شد.
✅ مداحي ابراهيم در آن جلسه را بسياري از بچه ها به ياد دارند.
✅ او با شور و حال عجيبي ميخواند
🗣 و اصغر وصالي⚘مياندار عزادارها بود.
💙روز عاشورا اصغر به همراه چند نفر
👥از بچه ها براي شناسايي راهي منطقه (برآفتاب) شد.
🌺حوالي ظهر
🌅 خبر رسيد آنها با نيروهاي كمين عراقي درگير
☄ شده اند. بچه ها خودشان را رساندند،
✅ نيروهاي دشمن هم سريع عقب رفتند
♻️ اما...علي قرباني⚘به شهادت رسيد.
🌷به خاطر شدت جراحات،
🔥 اميدي هم به زنده ماندن اصغر نبود.
❌اصغر وصالي⚘ را سريع به عقب
➡️انتقال داديم ولي او هم به خيل شهدا پيوست
🌷.بعد از شهادت اصغر، ابراهيم را ديدم
👁كه با صداي بلند
🗣گريه ميكرد.
😭ميگفت: هيچكس نميداند
❌كه چه فرماندهاي را از دست داده ايم،
🌷انقلاب ما به امثال اصغر خيلي احتياج داشت.
💙اصغر در حالي كه هنوز چهلم بردار شهيدش⚘نشده بود
❌ توفيق شهادت را در ظهر عاشورا به دست آورد.
🌺ابراهيم براي تشييع به تهران آمد
🚶♂️و اتومبيل پيكان
🚗 اصغر را كه در گيلان غرب به جا مانده بود
⚠️به تهران آورد.
✅ در حالي كه به خاطر اصابت تركش
☄، تقريباً هيچ جاي سالم
❌در بدنه ماشين نبود!پس از تشييع پيكر شهيد وصالي⚘سريع به منطقه بازگشتيم.
➡️ ابراهيم ميگفت: اصغر چند شب قبل از شهادت
🌷، برادرش را در خواب ديد.
👁 برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهي شد
🌺.روز بعد بچه هاي گروه، براي اصغر مجلس ختم وعزاداري برپا كردند.
🌷 بعد بچه ها به هم قول دادند
🤝كه تا آخرين قطره خون
❣ در جبهه بمانند و انتقام خون اصغر را بگيرند.
✅جواد افراسيابي⚘ و چند نفر از بچه ها
👥 گفتند: مثل آدمهاي عزادار محاسن
🧔خودمان را كوتاه نميكنيم
❌تا صدام را به سزاي اعمالش
✊ برسانيم.
✅ادامه دارد...
#سلام_بر_ابراهیم#شهید_ابراهیم_هادی#قسمت_سی_سوم#رمان🔰@quran_sut🔰instagram.com/quran_sut