پیام بشریت‌

#ژان_پل_سارتر
Канал
Логотип телеграм канала پیام بشریت‌
@pyambashryatПродвигать
520
подписчиков
21,6 тыс.
фото
23,3 тыс.
видео
1,15 тыс.
ссылок
پیام بشریت اینست که: سه چيز بمدت طولانی پنهان نمي ماند: خورشید،ماه،حقیقت @pyambashryat
انسان محکوم به آزادی است زیرا وقتیکه به جهان افکنده شد، مسئولیت تمام کارهایی که انجام می‌دهد‌ بر عهده‌ی اوست.

#ژان_پل_سارتر
بر روی این زمین خاکی ، انسان خردمند ، هیچ آرزویی نمی تواند داشته باشد ، جز آنکه روزی بتواند شری را که از دیگران ، دامن او را گرفته به خودشان برگرداند .

📕مگس ها
✍🏾 #ژان_پل_سارتر
🤍❄️

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب خود را حفظ کنند.
ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی میکرد با اینکه وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی تصمیم گرفتند ازکنارهم دور شوند ولی با این وضع از سرما یخ زده می مردند ازاین رو مجبور بودند برگزینند:
یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین محو گردد ...
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند.
 
آموختند که با زخم های کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسی بوجود می آید کنار بیایند و زندگی کنند چون گرمای وجود آنها مهمتراست و این چنین توانستند زنده بمانند.

بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنان را تحسین نماید..!

ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻨﻬﺎﻳﻴﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﻳﻢ
ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﻴﺐ ﻫﺎﻳﺶ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﻳﻢ
ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎیی ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ میگردیم .

✍🏻 #ژان_پل_سارتر


📚📚📚📚📚📚
.

#بریده_کتاب

کتاب: شیطان و خدا
نویسنده:
ژان پل سارتر

▫️به آسمان پيام مى‌فرستادم، اما جوابى نمى‌آمد. آسمان حتى از نامِ من بى‌خبرست.
من هر لحظه از خودم مى‌پرسيدم كه آيا من در چشمِ خدا چيستم ! حالا جوابش را مى‌دانم؛ هيچ چيز
خدا مرا نمى‌ بيند، خدا صداى مرا نمى‌ شنود، خدا مرا نمى‌ شناسد.
اين خلأ را كه بالاى سر ماست مى‌بينى؟ اين خداست. سكوت، خداست. نيستى، خداست. خدا، تنهايى انسانست.

فقط من وجود داشتم؛
من به تنهايى تصميم به بدى گرفتم، من به تنهايى خوبى را اختراع كردم.
من بودم كه تقلّب كردم، من بودم كه معجزه كردم، منم كه امروز خودم را متّهم مى‌كنم، تنها منم كه مى‌توانم خودم را تبرئه كنم ؛ من، انسان!
اگر خدا هست، انسان عدم است و اگر انسان هست ...


▫️به چه دردم می‌خورد که دوستم بدارند؟ اگر تو مرا دوست بداری لذتش را تو می‌بری نه من!
هر چه اینها بیشتر دوستم می‌دارند من بیشتر احساس تنهایی می‌کنم، من پشت و پناه آنها هستم و خودم آسمانی ندارم؛
چرا، یک آسمان دارم؛ آنست، نگاهش کن که چه دورست!

دنیای بی عدالتی است:
اگر قبولش کنی شریک جرم اش می‌شوی و اگر بخواهی عوضش کنی جلاد می‌شوی



▫️هاینریش: چرا تظاهر می‌کنی که با خدا حرف می‌زنی؟ تو می‌دانی که او هیچ‌وقت جواب نمی‌دهد.

گوتز: و این سکوت برای چیست؟ او که‌ بر پیغمبر ظهور کرد چرا نمی‌خواهد بر من ظاهر شود؟

هاینریش: چون تو به حساب نمی‌آیی. ضعفا را شکنجه کن یا تن خود را زجر بده، لب‌های فاحشه یا دهان جذامی را ببوس، از شدائد یا از لذائذ بمیر‌، خدا عین خیالش نیست.


▫️من تنم را حس نمی‌کنم، من نمی‌دانم زندگیم از کجا شروع می‌شود و به کجا ختم می‌شود،
بسیار اتفاق افتاده است که مرا صدا کرده‌اند و من جواب نداده‌ام، بس که تعجب کرده‌ام که من هم اسمی دارم.

ولی من در تنِ همه‌ی مردم رنج می‌ کشم، من روی همه‌ی گونه‌ها سیلی می‌ خورم، من با مرگِ همه می‌ میرم.


▫️هاینریش: خدا اراده کرده که نیکی روی زمین محال باشد.
گوتز: محال؟
هاینریش: کاملا محال است! عشق محال است! میگویی نه؟ سعی کن همنوعت را دوست بداری و خبرش را به من بده.


▫️اگر هنوز نمرده‌ای، ببخش؛
کینه سنگین است، مال زمین است. آن را روی زمین بگذار و سبک بمیر!


▫️این دنیا یک روز بیشتر نیست، همین یک روز است‌ که همیشه تکرار می‌شود؛
صبح آن را به ما می‌دهند و شب پس می‌گیرند، شبیه یک ساعت از کار افتاده است که همیشه همان وقت را نشان می‌دهد.


▫️من مردم دنیا رو به سه دسته تقسیم کرده ام؛
آن هایی که خیلی پول دارند، آن هایی که هیچ ندارند، آن هایی که مختصری پول دارند.

دسته اول
نفعشان این است که وضع موجود را به همین حال نگهدارند.
دسته دوم 
می خواهند وضع موجود را بردارند و وضعی بسازند که برای آنها مفید باشد.
این هر دو دسته واقع بینند، اشخاصی اند که می شود با آن ها کنار آمد.
اما دسته سوم
می خواهند نظام موجود را در هم بریزند، تا چیزی را که ندارند به دست بیاورند و در عین حال می خواهند نظام موجود را حفظ کنند، تا چیزی را که دارند از دستشان نگیرند.
بنابراین چیزی را که در خیال از میان می برند در عمل حفظ می کنند؛ یا بر عکس آن چیزی را که به ظاهر حفظ کرده اند، در عمل از بین می برند.خیالپرست اینها هستند.

▫️‏‌بهشت ⁩جای خود را دارد ‏و من آنقدر خسته‌ام ‏که دیگر یارای لذت بردن ندارم، ‏حتی در آنجا ...

▫️گوتز: تو زیبائی و زیبائی هدیهٔ شیطان است.

هیلدا: مطمئنی؟

گوتز: من دیگر از هیچ‌چیز مطمئن نیستم. اگر هوس‌هایم را اقناع کنم مرتکبِ گناه می‌شوم ولی خودم را از چنگِ آنها خلاص می‌کنم؛ اگر نخواهم آنها را راضی بکنم، روحم را فاسد می‌کنند.
شب نزدیک می‌شود: در هوای گرگ و میش باید چشم‌های تیزبین داشت تا خدا را از شیطان تشخیص داد.
زیرِ چشمِ خدا با تو همخوابگی کنم؟ نه، من از جماعِ حضوری خوشم نمی‌آید، اگر جائی یک شبِ تاریکِ ظلمانی سراغ داشتیم که می‌توانستیم خودمان را از چشم او مخفی کنیم ...

هیلدا: عشق همین شب ظلمانی است. آدم‌هائی که همدیگر را دوست دارند، خدا آنها را نمی‌بیند.


▫️پیش از اینکه خوبی بکنم با خودم می‌گفتم که اول باید خوبی را شناخت، و مدت‌ها فکر کردم.
حالا به تو می‌گویم که من آن ‌را می‌شناسم، خوبی همان عشق و محبت به همنوع است، ولی حقیقت اینست که آدمها همدیگر را دوست نمی‌دارند.
می‌دانی مانع دوستی چیست؟ اختلاف طبقاتی، فقر، مذلت.
پس باید اینها را از میان برداشت.


#ژان_پل_سارتر

.
ادبیات شاید نتواند جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد ، شاید نتواند از مرگ یک کودک جلوگیری کند ؛
اما می‌تواند کاری کند که دنیا به آن فکر کند...


#ژان_پل_سارتر
پس جهنم اين است...!
هرگز به این شکل درباره ‌اش فكر نمی‌كردم!‌
به خاطر دارید؟ گوگرد، آتش، سيخ ! آه...!
عجب حرفهای مضحكی سالها در مغزمان فرو کردند! احتياجی به سيخ نيست!‌
حالا فهمیدم، جهنم همان زندگیِ اجباری با احمق‌های اطراف است!


#در_بسته
#ژان_پل_سارتر



جنگ

جنگ یعنی خیانت، نفرت، خرابکاری‌های فرماندهان نالایق.
شکنجه، کشتار، بیماری و خستگی. و جز این نیست تا سرانجام به پایان برسد.
تازه بعد هم هیچ‌چیز تغییر نمی‌کند مگر نفرت‌ها و خستگی‌های تازه که جایگزین همتایان کهنه‌شان می‌شوند.

#جان_اشتاین_بک
#ماه‌_پنهان_است

در جنگ ها برنده مفهومی ندارد، جنگ يعنی باختنِ محض ...
 
#لئو_تولستوی


ادبیات شاید نتواند جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد، شاید نتواند از مرگ یک کودک جلوگیری کند! اما میتواند کاری کند که دنیا به آن فکر کند...


#ژان_پل_سارتر

امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم... که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا میکرد:

" ماریا ... ماریا ..."

- و بعد جلو چشمان من مرد.

- به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کم سنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد.

من معمولا پای افراد را نشانه میگیرم. سعی میکنم آنها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینه‌ اش خورد. حالا ماریای کوچکش چقدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد. ماریا حتی نمیداند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.

- جنگ بدترین فکر بشر است... از بچگی فکر میکردم مگر آدم‌ ها مجبورند با هم بجنگند و حالا میبینم بله. گاهی مجبورند ... چون آنها که دستور جنگ را میدهند زیر باران نیستند. میان گل‌ و لای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمی ‌میرند.

آنها در خانه ‌های گرم‌ شان نشسته ‌اند. سیگار می‌ کشند و دستور میدهند ... کاش اسلحه‌ ام را به سمت رییسانی میگرفتم که در خانه ‌های گرم‌ شان نشسته ‌اند. بچه ‌هایش را امضا میکنند. راحت‌ تر از نوشتن یک سلام.
جنگ را شرورترین افراد بر می انگیزانند و شریفترین افراد اداره میکنند.

#آندره_مالرو
من به دستورات احترام می‌گذارم اما به خودم نیز هم. بنابراین از قوانین احمقانه‌ای که برای تحقیرم ساخته شده‌اند، هرگز اطاعت نمی‌کنم!

#ژان_پل_سارتر
#دست‌های_آلوده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دستانم رامیتوانی ببندی
پاهایم رامیتوانی ببندی
دهانم را میتوانی ببندی
اما ذهنم را هرگز !
یک روز
از ذهن من
از ذهن تو
از ذهن ما
هزاران پرستوی وحشی
به آسمان خواهد پرید

#ژان_پل_سارتر
#استاد_بنان
#روز_جهانی_زن_گرامی

💚🤍❤️
مردم آگاه و دانا نمی‌توانند شرور باشند،زیرا شر مستلزم حماقت و تفکر محدود است.

#ژان_پل_سارتر