#۳۶۵_روز_با_پیامبر
روز ۲۰۳ - حسن و حسین گم میشوند
حسن و حسین دو گُلِ زیبای پیامبرمان ﷺ بودند. پیامبرمان ﷺ از دیدن ایشان سیر نمیشد. آن دو هم خیلی به پدربزرگشان وابسته بودند. شادترین لحظاتشان در کنار او بود.
دو برادر، تمام روز مشغول بازی و تفریح بودند. آن روز هم دوباره دست در دست هم بیرون رفته و بدون آنکه متوجه باشند خیلی از خانه دور شدند. خواستند به خانه برگردند؛ اما راهِ برگشت را گم کرده بودند. مادرشان هم نگران آنها شده و دنبالشان میگشت. پیدایشان نکرد و بر نگرانیاش افزوده شد. خبر همه جا پخش شد همه آنها که شنیده بودند دنبال بچهها میگشتند. پیامبر عزیزمان ﷺ هم در حالی که با یارانش نشسته بود، خبرِ گم شدن نوههایش را دریافت کرد. آنها
که دنبال حسن و حسین بودند میگفتند:
"همه جا را دنبالشان گشتیم؛ اما پیدایشان نکردیم."
پیامبرمان ﷺ در مقابل این خبر حزنانگیز اصلاً پریشان نشد. او در برابر مشکلات با آرامش، راههای چاره را میجست. به اطرافیانش فرمود:
"بلند شویم برویم دنبالِ جگرگوشههایم."
همه با هم دنبال حسن و حسین گشتند. خانه به خانه و کوچه به کوچه، همه جا را گشتند. پس از مدتی طولانی آنها را در دامنه کوهی یافتند. دو برادر همدیگر را در آغوش گرفته بودند. چشمهای هر دو پر از ترس بود؛ زیرا در مقابلشان ماری بزرگ دهان باز کرده و ایستاده بود. در حالی که نمیدانستند چه باید بکنند، یکباره صدای پر از محبت پدربزرگشان را شنیدند. با خوشحالی خودشان را به آغوش او انداختند. پیامبر عزیزمان ﷺ دو جگرگوشهاش را به گرمی در بغل گرفت. خوشحالی دو برادر قابل وصف نبود؛ زیرا پدربزرگ عزیزشان دنبالشان آمده و آنها را از خطری بزرگ نجات داده بود.
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
💞┈••✾•
🍃🌺🍃•✾••┈
💞حتما تو کانال جوین شین تا پروکسی های جدید رو دریافت کنین
✅✅✅🔥@proxynab11☜
🔥@proxynab11☜