Смотреть в Telegram
‌‌اسطوره‌جو احمد ابوالفتحی: دوستی می‌گفت محسن میهن‌دوست عادت داشت روبه‌روی آینه بایستد و ردّ اسطوره‌ها را در چهره‌ی خود بجوید. این خاطره که در اولین برخورد لبخند روی لبِ من آورد بعدتر برایم معنای دیگری یافت: برای کسی که حدود شصت‌سال لابه‌لای قصه‌هایی که روستا به روستا در پهنه‌ی خراسان، از زبانِ اهلِ دل و صاحبانِ کلام گردآوری کرده بود، ردّ اساطیر را گرفته بود، اسطوره چنان پدیده‌ی پویایی است که حتی می‌تواند قامتی انسانی بیابد. مهین‌دوست در یکی از آخرین کتاب‌هایش با نامِ اسطوره‌ی آب، چیستی پری از این شکوه کرده بود که اهلِ پژوهش آنچه او "فرهنگ عمومی" می‌نامید را نادیده می‌گیرند و سراغِ پویایی‌های فرهنگ را در این عرصه که فاضل‌مابانه "عامیانه" نامیده شده نمی‌گیرند و به‌همین خاطر در "شناخت زاد و روز و گستره‌ی فرهنگ مردمان ایران" دچار مشکل شده‌اند. در مصاحبه‌ای گفته بود واژه‌ی عامیانه از "اعمی" گرفته شده و اعمی در عربی به معنای کور است. او کور دانستنِ عمومِ مردمان به نفع بینا دانستنِ اقلیتِ "فاضل" را ناروا می‌دانست و از همین رو بیش از "متون" در شفاهیات پی‌گیرِ فرهنگ و اسطوره بود. آثارِ میهن‌دوست بسیار کمتر از آنچه باید مورد توجه بوده‌اند (بخشی به این دلیل که به‌وقت نوشتنِ تحلیل‌هایش پیچیده و گاه سخت‌فهم می‌نوشت). نه فقط آثارش؛ رویکردِ پژوهشی‌اش نیز دچار کم‌توجهی است. ما هنوز در عصرِ دوگانه‌ی فاضلانه/ عامیانه زیست می‌کنیم و هنوز شفاهیاتِ چوپانان و مزرعه‌داران برای ما اموری هستند که اگر مورد توجه هم قرار می‌گیرند به‌عنوان چیزهای عجیب و غریب (اگزوتیک) مورد توجه قرار می‌گیرند. میهن‌دوست زیستِ مردمانِ غیرفاضل را اگزوتیک نمی‌دید و در عین حال شیفته و تن‌سپرده به آئین‌ها هم نبود. او جست‌وجوگری بود که هم‌دلانه و از سرِ تفهم و نه برای نفی و طرد، در باورهای عمومی پیِ پویاییِ اسطوره‌ها را می‌گرفت و در عین حال "اسطوره‌باور" نبود. محسن میهن‌دوست پژوهش‌گری که از گردآوری و طبقه‌بندیِ قصه‌هایی که حامل فرهنگ عمومی بودند به تحلیل اسطوره‌جویانه‌ی فرهنگ نقب زد امروز به خاک سپرده شد تا چرخه‌ی حیات تداوم بیابد. او حالا با هفت‌هزار سالگان سربه‌سر است. از جمله با گیلگمش که در آینه ردِ چهره‌ی او را می‌جست. پل‌ها
Telegram Center
Telegram Center
Канал