🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸رباعی و نمایشنامه گوتیکی
(نگاهی به یک رباعی از ایرج زبردست )
🔹#فیض_شریفی پیش از این ها نیز زبردست از این تجربه های گوتیکی را تجربه کرده بود. تمام شعر سهم گوش نیست. تمام شعر هم چشم. ولی چشم، شعر را مدرن تر می کند و کرده است.
نیما نوشته بود که شاعر باید پروژکتورش را از آسمان به سمت زمین بچرخاند. باید وصفی و روایی باشد. باید شاعر بتواند شخصیت ها را درآورد و واقعی کند. باید دیالوگ ها دیگر از فضای رمانتیکی فاصله بگیرد ولی نگفت که باید گوتیکی باشد. ایرج زبردست مانیفست نیما را رعایت می کند اما چیزی برآن علاوه می کند و شاعر باید علاوه کند. بی مایه فطیر می آید. زبردست این رباعی (بگوییم ربایی به معنی ترانه های پرتشویش بهتر است. )را بیضایی تقدیم کرده است و بابک توکل. یکی در آن سوی مرز سر در دست دارد و دیگری در وطن خویش غریبانه خشت می زند و در تبعیدی نخواسته یا خود خواسته گرفتار آمده است.
شما از هر سو که به این شعر نگاه می کنید شب است. دلهره در شب می زاید. دلهره، تابوت می شود. دلهره ترا سمنت می کند و به قول نصرت رحمانی :
اینم یقین که دلهره چیزی ست مثل میخ
و کار میخ
مهار تحرک است
این جا صدایی تاریک در استعاره ای حسامیزانه کار میخ می کند و بعد سایه ای سرخ در آن فریاد تاریک می لولد و یکی از اشخاص ردی تاریک بر صحنه به جا می گذارد . شاعر صحنه آرایی سوررئال هم دارد ...
http://uupload.ir/files/uijm_1.jpg🔴لطفاً ادامه ی مقاله را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2047🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید
👆👆👆◾️بخش :
#اندیشه_و_نقدزیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید :
👇👇👇👇👇https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw🆔 @piaderonews👈🆔 @piaderonews👈