🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹و او همچنان منتظر ماند
▪️نوشته ی دکتر
#أحمد_خالد_توفیق🔸ترجمه ی
#فاطمه_جعفریواقعا نمیداند چهچیزی و چرا او را به اینجا رانده... این پیشامد به داستانهای علمی تخیلی میمانَد که شکافی در طول و عرض و ارتفاع باز میشود و هر کس را که از آن میگذرد، به زمان و مکان دیگری میاندازد... این همان اصطلاحِ محبوب (فضازمان) است... او در مطب دکتر به انتظار نوبتش نشسته، جایی که تنها سرگرمی ممکن، دست کردن در بینی، یا زل زدن به قیافههای رنگپریدهی منتظران، و یا خواندن شعرهای سخیف کسانی است که دکتر پیشتر درمانشان کرده... و هميشه هم سرودهی مدیر کل مالیاتی یا بازرس آبیاری اراضیای است که به کلمات اشعارش عنایت داشته و آنها را با رنگ طلایی نوشته و قاب گرانقیمتی هم برای آن انتخاب کرده... صدای بلند پرستار را میشنود که اسمش را صدا میزند. حين بلند شدن به خودش میگوید: مهم نیست... این زندگی من نیست... این کابوس است...
کاهن بزرگ پشت میزش نشسته و از عایدی امروز راضی است... با عجله به او میگوید بیماریاش ویروس (هپاتیت C) است که انگشت روی کبد او گذاشته و در آن لانه کرده است... میتوانیم بهات آمپول اینترفرون بدهیم، اما باید راهی برای تهیهاش پیدا کنی، چون درمان پرهزینهای است... چارهی دیگری هم نیست... این قرصهای زرد چینی و اینجور مزخرفات را نخور... مبادا حمام و اوزون و اشعهی ماورای بنفش را امتحان کنی، همهی کسانی که این چیزها را اختراع کردهاند، از امیدواریِ بدبختهایی مثل تو میلیاردها جمع کردهاند...
...
http://www.uupload.ir/files/e2oi_m.p.j.jpg🔴لطفاً ادامه ی داستان را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2124🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید
👆👆👆◾️بخش :
#ادبیات_عربزیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید :
👇👇👇👇👇https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw🆔 @piaderonews👈🆔 @piaderonews👈