بر روی جعبه دیویدی فیلم «ماتریکس» جملات زیر به چشم میخورد:
«ادراک: دنیای هر روزهی ما دنیایی واقعی است.
واقعیت: آن دنیا حقهای بیش نیست، هزارتویی در هم تنیده از نیرنگ و فریب آن هم توسط ماشینهایی که ما را به کنترل خود درآوردهاند.»
به گمان من این دیدگاه کاملا هم صحیح نیست و حتی اگر در یک ماتریکس هم باشم، جهان من همچنان واقعی است. یک مغز در خمره کاملا فریب نخورده است (دست کم اگر همواره در خمره بوده باشد). نمیتوان گفت تمام باورهای نئو دربارهی جهان باورهایی سراسر دروغند.
به عکس، موجودات درون خمره دربارهی جهان خود عمدتا باورهایی درست دارند. در این صورت، فرضیهی ماتریکس فرضیهای شکگرایانه نخواهد بود و احتمال وجود آن، همهی آنچه را که فکر میکنیم میدانیم، تضعیف نمیکند.
پیش از این نیز فلاسفه قائل به چنین نگرشهایی بودند. جرج برکلی فیلسوف ایرلندی قرن هجدهم عقیده دارد که در واقع نمود همان واقعیت است. گفتهی مورفیوس [در فیلم] را به یاد بیاوریم:
«واقعی یعنی چه؟ تعریف تو از واقعیت چگونه است؟ اگر منظور تو آن چیزهایی است که میتوانی لمس کنی، ببویی، بشنوی، بچشی و ببینی آنگاه واقعیت چیزی نیست مگر علائمی الکتریکی که به وسیلهٔ مغز تو تفسیر میشوند.»
از مقالهٔ «ماتریکس به مثابه
متافیزیک»، نوشتهٔ دیوید چالمرز، ترجمهٔ محمد ایمانیان
#معرفت_شناسی #متافیزیک#فیلم@philsharif