■ اگر دانشمندی، روانشناسی، بخواهد درباره زشتترین اشکال بیحیایی، بلاهت، حقارت، هرزگی و رذالت
و خودگنده بینی مطالعهای جدی بکند؛
باید بیاید و در اینجا(ایران) مستقر شود
تا محیرالعقولترین پدیدهها را ثبت کند...!
■ فساد نژاد ما از بچه و پیر
و جوانش پیداست.
همهمان ادای زندگی را درآوردهایم،
کاشکی ادا بود،
به زندگی دهن کجی کردهایم؛
■ اگرچه به قدر الاغ چیز سرمان نمیشود
و همیشه کلاه سرمان میرود،
اما خودمان را باهوشترین مخلوق
تصور میکنیم.
همیشه منتظر یک قلدریم که به طور
معجزه آسا ظهور بکند
و پیزی ما را جا بگذارد؛
■ بیست سال دلقکهای رضاخان
تو سرمان زدند،
حالا هم صدایمان در نمیآید و همان
گربههای مردنی را جلوی ما میرقصانند.
این هوش ما در هیچ یک از شئون فرهنگی یا علمی و یا اجتماعی بروز نکرده است،
■ هنرمان لوله هنگ،
سازمان وز و وز جگرخراش،
فلسفهمان مباحثه در شکیات و سهویات
و خوراکمان جگرک است.
■ نه ذوق، نه هنر، نه شادی، همهاش دزدی، کلاه برداری و روضه خوانی!
ما در حال تعفن و تجزیه هستیم،
از صوفی و جوان و پیر و کاسب کار و گدا
همه منتظر پول و مقام هستند،
آن هم به طرز بیشرمانۀ وقیحی،
مردم هر جای دنیا ممکن است که به یک چیز و یا حقیقتی پایبند باشند
مگر اینجا که مسابقۀ پستی و رذالت را میدهند.
دورۀ ما دورۀ تحقیر و آخ و تف است.
▪️#صادق_هدایت @Philosophybimarz