■ملتی که خود را باور داشته باشد، خدایی خاصِ خود دارد و در وجودِ این خدا آن شرایطی را ارج مینهد که با آن به مرتبهای والا دست یافته است، یعنی فضیلتهایِ خویش را میستاید و علاقه به خویشتن و احساسِ قدرتِ خود را در وجودی فرافکنی میکند که از او میتواند سپاسگزار باشد. ثروتمند در پیِ بخشش است و قومی مغرور به خدایی نیاز دارد تا برایش قربانی بدهد... دین در چنین شرایطی نوعی آیینِ سپاسگزاری است. فرد خویشتن را سپاس میگوید و برایِ این کار به خدایی نیاز دارد. چنین خدایی باید قادر باشد که سود یا زیانی برساند، دوست یا خصم باشد و در شرایطِ نیک یا بد پیوسته فرد را مسحورِ خود سازد. عقیم ساختن خلافِ طبیعتِ خدا و تبدیلِ آن به خدایِ نیکیها، کاری بس ناپسند است. به خدایِ بد چون خدایِ نیک نیاز است، یعنی فرد وجودِ خویش را مرهونِ شکیبایی و انساندوستیِ صرف نمیداند.. اگر خدا خشم، انتقام، حسد، تمسخر، نیرنگ و نیرو نداشته باشد، پس دیگر چه قدرتی دارد؟ آن خدایی که حتی شورِ پیروزی و نبرد را نشناسد، به چه دردی میخورد؟ چنین خدایی را نمیتوان فهمید، یعنی اصلاً چه فایدهای دارد؟ - بیشک زمانی که ملتی نابود میشود، زمانی که ایمان به آینده و در نهایت امید به آزادی از بین میرود، آن زمان که تسلیم، نخستین شرطِ سودمندی، و فضیلتهایِ تسلیمشدگان شرطِ حفظِ خویشتن قلمداد میشود، باید خدایِ آن قوم نیز تغییر کند. این خدا حال بدل به موجودی زبانبسته، هراسان و فروتن میشود و انسانها را به «آرامشِ روح»، دوری از کینهتوزی، احترام، «عشق» به دوست و دشمن فرا میخواند. به همهی امور پیوسته جنبهی اخلاقی میدهد و به غارِ فضیلتهایِ خصوصی میخزد و خدایِ همگان میگردد، موجودی خصوصی و جهانوطن... پیشتر همین خدا نمادِ ملت، نمادِ قدرتِ هر ملتی، نمادِ جلوههایِ تهاجمی بود و عطشِ نیل به قدرت را در روحِ ملتها نشان میداد و حال او تنها خدایی مهربان است... در واقع هیچ راهِ دیگری برایِ خدایان نیست، یعنی یا آنان خواستارِ قدرت هستند و مدتهایِ مدید خدایانِ ملتها خواهند ماند و یا خدایانی بیقدرتاند که در راهِ دستیابی به قدرت و به همین دلیل از سرِ ضرورت مهربان میشوند.
👤 #فردریش_نیچه
📚 #دجال
▪️بند 16
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.