درسهایی در متافیزیک تحلیلی
ساختارِ واقعیت- The Structure of Reality
بخش بیستوپنجم، دو نقد دیگر بر نظریهی انواع جزئی
یکم، اشکال حفظ هویت در تغییراتِ ذاتی
اشکالِ جدی دیگری که به نظریهی انواع جزئی وارد است، ناتوانی این نظریه در توجیه تغییرات ذاتی است. اگر تشخصبخش شیءْ نوع جزئیِ موجود در آن باشد، روشن است که با تغییرِ این نوع هویتِ شیء نیز از میان خواهد رفت. بهاینترتیب، نمیتوان پروانهای را که از تحولِ یک کرم ابریشم پدید آمده با آن کرم ابریشم همهویت دانست، درحالیکه بهوضوح و با شهودی پیشافلسفی مییابیم که پروانه همان کرم سابق است. بنابراین، با پذیرش دیدگاهِ انواع جزئی نمیتوان از حفظِ هویت در موارد یادشده سخن گفت. تنها راهحلِ مشکلْ کنارگذاردن این دیدگاه و پذیرش نظریهی جزئیِ عریان است؛ آنچه پروانهی کنونی را اینهمان با کرم سابق میکند وجود جزئیای عریان است که عیناً و بدون هیچ تغییری در کرم و پروانه ثابت مانده است.
دوم، اشکال هاکبرگ-آرمسترانگ Hochberg-Armstrong
.
هربرت هاکبرگ در کتاب «
امور پیچیده و آگاهی»
Complexes and Consciousness به سال 1999 و دیوید آرمسترانگ در کتاب «
صدق و صدقسازان»
Truth and Truthmakers در سال 2004 اشکالی را، اصالتاً، به نظریهی نومینالیزمِ شبیهانگار resemblance nominalism وارد می کنند. رابرت کونس و تیموتی اچ. پیکاونس این اشکال را متوجه نظریهی انواع جزئی نیز می دانند و آن را چنین شرح میدهند:
دو گزارهی زیر را در نظر بگیرید:
الف) دو نوعِ جزئی p1 و p2 کاملاً به یکدیگر شبیهاند.
ب) دو نوعِ جزئی p1 و p2 از یکدیگر متمایزند.
روشن است که صدقسازِ گزارهی الف وجود دو نوعِ جزئی با ویژگیهای همسان است (مثلاً وجود دو نوعِ جزئیِ کاج)، و صدقسازِ گزارهی ب صِرف وجودِ دو جزئیِ p1 و p2 است و طبیعی است که «شباهت» با «تمایز» اینهمان نیستند، و ازاینرو، این دو صدقساز متفاوتاند. اما، ازآنجاکه باورمندان به انواعِ جزئی قائل به وجود ویژگی فینفسه برای انواع جزئی نیستند، صدقسازِ دو گزارهی فوق را تنها یک وضعِ امر میدانند و آن صرفِ وجودِ دو نوع جزئیِ p1 و p2 است.
اشکالی که در اینجا پیش میآید آن است که گزارههای الف و ب حاکی از دو وضعِ امر مختلف در جهاناند، به این دلیل که ممکن است گزارهی الف کاذب ولی ب صادق باشد (مانند اینکه دو جزئی از یکدیگر متمایز باشند اما به هم شبیه نباشند: مثلاً یکی نوعِ جزئیِ کاج و دیگری نوعِ جزئیِ افرا باشد) و یا بهعکس، الف صادق ولی ب کاذب باشد (مانند اینکه دو نوعِ جزئی، در عین شبیهبودن، اینهمان نیز باشند). بنابراین دو گزارهی الف و ب با یکدیگر همارز نیستند و ازاینرو نمیتوانند صدقسازِ واحدی داشته باشند.
اما معتقدان به نظریهی جزئیِ عریان دو جزئیِ عریان را صرفاً متمایز از یکدیگر میدانند و نه شبیه به هم. زیرا شباهت آنگاه مطرح است که دو شیءِ موردمقایسه دارای ویژگی باشند، و در فقدان ویژگی نه شباهت مطرح است و نه افتراق. و ازآنجاکه جزئیِ عریان فاقد هر ویژگی فینفسه است، اشکال هاکبرگ-آرمسترانگ متوجه جزئیهای عریان نیست.
پینویس:
اشکال هاکبرگ-آرمسترانگ را در اثر زیر ببینید:
Koons, Robert C. and Pickavance, Timothy, “Metaphysics: The Fundamentals”, pp. 95-96.
اشکال یادشده با تفصیلی بیشتر در اثر زیر از دو متفکر یادشده نیز آمده است:
Koons, Robert c., Pickavance, Timothy H., “The Atlas of Reality: A Comprehensive Guide to Metaphysics”, pp. 158-161.
ادامه دارد.
https://t.center/philosophicalmeditations