Смотреть в Telegram
🔵 ‌«دالان ایران، پل پیروزی» ✍️ مهدی تدینی، تاریخ‌پژوه شهریور ۱۳۲۰ [خورشیدی] ــ که «شهریور سیاه» می‌خوانمش ــ یکی از اندوهبارترین برگ‌های تاریخ ایران است. بریتانیا و شوروی در اقدامی شرم‌آور و به بهانه‌ای واهی به ایران، اولتیماتوم دادند و با نقض بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی، کشور را از جنوب و شمال اشغال و شاه ایران را عزل کردند. چه از رضاشاه خوشمان بیاید و چه نه، چه او را منجی بدانیم و چه دیکتاتور، قدرت بیگانه اجازه نداشت حاکمیت ملی ایران را تا این حد نقض کند. انگلیسی‌ها در پی این بودند که قاجار را به سلطنت برگردانند (شاید چون بازگرداندن سلسله‌ای منقرض‌شده، آن دودمان را وامدارشان می‌کرد). اما مشکلی در کار بود، احمدشاه سال‌ها پیش (در ۱۳۰۸ خورشیدی) در پاریس درگذشته بود. برادر و جانشین او، محمدحسن میرزا، در پاریس مدعی سلطنت بود، اما انگلیسی‌ها فهمیدند پسر محمدحسن، یعنی حمید، اسم خود را «درومون» گذاشته و تابعیت بریتانیایی گرفته بود، در بازرگانی دریایی کار می‌کرد و حتی زبان فارسی نمی‌دانست (محمدحسن میرزا هم سال بعد، ۱۳۲۱، در لندن در فقر درگذشت). دربارۀ «شهریور سیاه» در آینده بیش‌تر صحبت خواهیم کرد؛ بگذریم و به «دالان ایران» برسیم. آلمانی‌ها در دوران رضاشاه همکاری عمرانی گسترده‌ای در ایران انجام داده بودند. معروف‌ترین آن همکاری در ساخت راه‌آهن سراسری ایران بود یا احداث ساختمان‌های دانشگاه تهران. این همکاری‌ها اصلاً پیش از به قدرت رسیدن هیتلر آغاز شده بود، اما پس از آغاز جنگ این همکاری خاری در چشم بریتانیا و شوروی بود، با اینکه ایران تنها دو روز پس از حملۀ آلمان به لهستان رسماً اعلام بی‌طرفی کرده بود و هیچ پیوند نظامی‌ ـ‌ لُجستیکی نیز میان ایران و آلمان وجود نداشت. وقتی آلمان به شوروی حمله کرد بریتانیایی‌ها به فکر افتادند دالانِ امنی برای انتقال تسلیحات و تدارکات به شوروی ایجاد کنند. از دیگر سو، وضعیت عراق و سوریه هم برای انگلستان بحرانی شده بود. در فوریۀ ۱۹۴۱ میلادی (بهمن ۱۳۱۹ خورشیدی) در آمریکا «قانون وام و اجاره» (Lend-Lease Act) به تصویب کنگره رسیده بود که اجازه می‌داد دولت آمریکا به متفقین به طور گسترده کمک تدارکاتی کند: اسلحه، مهمات، سوخت، هواپیما، خوراک و... هدف اول از اشغال ایران هم همین بود که دالان امنی برای انتقال کمک‌های آمریکا به شوروی فراهم آید. البته انگلستان از بابت پالایشگاه آبادان هم نگران بود: بزرگ‌ترین پالایشگاه جهان در آبادان بود، با ۸ میلیون تُن تولید سالانه. ممکن بود با شکست شوروی پالایشگاه از کنترل بریتانیا خارج شود. شمال ایران به اشغال شوروی و جنوب به اشغال بریتانیا درآمد. وقتی رضاشاه در پی اولتیماتومی کناره‌گیری کرد و در ناخرسندی انگلیسی‌ها محمدرضا در مجلس سوگند یاد کرد، پایتخت هم اشغال شد. در بهمن ماه طرحی که نخست‌وزیر فروغی تهیه کرده بود به تصویب مجلس رسید: قوای اشغالگر تعهد دادند تمامیت ارضی ایران حفظ شود و پس از اتمام جنگ کشور را ترک کنند و در مقابل کنترل راه‌ها، بنادر و مخابرات را در اختیار گرفتند. به این ترتیب، «دالان ایران» (Persian Corridor) برقرار شد تا تدارکات از بندر شاهپور (بند امام خمینی) در خلیج فارس به بندر پهلوی (بندر انزلی) منتقل شود. بخش مهندسی و تأسیساتی این پروژۀ نظامی بزرگ را آمریکایی‌ها انجام دادند، جاده ساختند، بنادر ایران را ارتقا دادند و سالن مونتاژ ساختند تا هواپیماها و کامیون‌ها را در ایران برای ارسال به شوروی مونتاژ کنند. سی‌هزار سرباز و مهندس آمریکایی در دالان ایران فعال شدند و در طول چهار سال و نیم ۶۴۶ کشتی در خلیج فارس پهلو گرفت و حدود پنج میلیون تُن تدارکات از ایران به شوروی منتقل شد. این معادل ۲۵ درصد کل تدارکاتی است که برای نجات شوروی به این کشور داده شد. این پنج سال با رنج‌های فراوان بر ایران گذشت. از همه دردناک‌تر این بود که ایران چاره‌ای جز تسلیم شدن در برابر این هجوم نداشت. به زبان ساده زور ایران به هیچ‌‌شکل به این مهاجمان نمی‌رسید و تسلیم شدن کم‌هزینه‌ترین گزینه بود. به طور کلی دولتمردان ایرانی در آن سال‌ها سیاست‌ورزی را به اوج رساندند تا ناتوانی‌های ایران را پوشش دهند. یکی از شاهراه‌های پیروزی متفقین در نبرد قرن، دالان ایران بود؛ اما مهاجمان (به خصوص شوروی) نه‌تنها سهم ایران از این پیروزی را ندادند، بلکه به فکر دست‌اندازی به آذربایجان هم افتادند. در آینده و به مرور با مجموعه‌ای از پست‌ها این بحث را ادامه می‌دهیم. @philosophia
Telegram Center
Telegram Center
Канал