تكرارِ جنايت #توران و #سميرم و #سوادكوه و #بشاگرد و ساير شهرها كه در نتيجه ي آنها "بي شعوري" نوع بشر موجب مرگ دلخراش و/يا اسارتي زجرآور براي حيات وحش شد بيانگر اين واقعيت است كه رسانه اي شدنِ اين قتل هايِ شنيع نتوانسته به رسالتِ خودش عمل كرده و نقشي آگاهي بخش و بازدارنده داشته باشد چه برسد آموزشي!!!
🔺قتلِ یک خرس قهوه ای در #دالاهو
🔺قتلِ یک خرس قهوه ای در #سوادکوه
🔺قتلِ یک خرس قهوه ای در #بویراحمد
🔺قتلِ یک خرس قهوه ای در روستای #زیارت
🔺قتلِ دو خرس قهوه ای در #سی_سخت
🔺قتلِ یک خرس قهوه ای در #ریگ_چشمه (همه توسط #شکارچی.)
🔺از وضعیت دو توله خرس قهوه ای که در #شیمبار مشخص نشد چرا از مادر جدا شده و به مکانی نیمه محصور منتقل شدند گزارشِ به روزی منتشر نشده است!
🔺توله پلنگ در یرک الموت با جراحت بر روی بدن
🔺توله پلنگ میانه که به باغ وحش منتقل شد
🔺پلنگ درگز که «سگ و آشغال» خورد و از دنیا رفت
🔺پلنگ خلخال با آسیب دیدگی شدید و احتمال ضربه به جمجمه
🔺پلنگ تندوره با ضعف جسمانی شدید
🔺پلنگ باغ وحش مشهد با مبتلا شدن به صرع
🔺پلنگ منطقه گنو با دُمِ قطع شده
🔺دو توله پلنگ در چرام
🔺پلنگ سیاهکل به واسطه ی شکار
🔺پلنگ خراسان به واسطه ی شکار
🔺پلنگ بشاگرد به دام افتاده در تله و نقص عضو شده
🔺پلنگ کرمان به واسطه ی شکار
🔺پلنگ هرمزگان به واسطه ی شکار
🔺لاشه پلنگ در عالی کیا
🔺لاشه پلنگ در امام زاده عبدالله
در تمام اينها مردم نقش اول و منفي را ايفا كردند و پس از آن هم لشگري سياه به بيان نظراتِ كارشناسانه و سليقه اي و شخصي پرداختند(ما هم يكي از همين سياهي لشگرها!!!)
اظهار نظرها و نظراتی که دومینویِ ناآگاهی مردم و مسوولین را(می توانید بخوانید «بی شعوری» کامل کرده و در شکلِ #دروغ و #تناقض_گویی و فریبکاری و #چاپلوسی، دردِ بیشتری تحمیل می کند.
در گوشي هاي همراهِ صدها هم وطن قائمشهري صحنه هايي غم انگيز از آن موجودِ مظلوم و ترسان و مضطرب ضبط و ثبت شده؛ صحنه هايي مشابه با ديگر حيواناتي كه به دست مردم و مسوولين به قتل رسيدند و فقط بازنشر شدند و قصد ایجادِ بازدارندگی ندارند؛ وضعیت طوری است که گويي خبرِ اين جنایت ها به ساير شهرها نمي رسد و به طور مثال، مردمانِ سوادكوه از جنايت سميرم خبر نداشتند تا شبیه همان رفتار متوحش را بر حیوانی دیگر روا ندارند.
مفهومِ #بازدارندگی توجیهی دومین برای تنبیه است. این مفهوم اشاره بر تلاش برای دلسرد کردنِ بزهکاران، از طریق تنبیه دارد. این مفهوم تصورات دوره ی روشنگریِ قرن هجدهم را منعکس می کند که انسان را موجودی عقلانی و حسابگر تلقی می کردند. بر اساس چنین پنداری، انسان زمانی به سوی #انحراف و #کژوری نمی رود که به این درک برسد که زحمت و عذاب تنبیه بیشتر از لذتِ شرارت است.
زمانی که مفهوم بازدارندگی مورد قبول اکثریت جامعه قرار گرفت، در بیشتر کشورهای صنعتی، #اعدام و نقص عضو کردنِ بزهکاران جای خود را به اَشکالِ ملایم تر تنبیه، مانند حبس و زندان، سپرد. تنبیه از دو طریق می تواند مانع ادامه ی بزهکاری شود: نخست این که فردِ بزهکار یا مجرم می فهمد که عذابِ تنبیه بیشتر از لذتِ شرارت است و دوم، این که بازدارندگی درسی می شود برای دیگر افراد جامعه.
براساسِ این تعریف، به طور آشکار مشخص می شود که در کشور ما، دستِ کم در حوزه ی تخلفات و ناهنجاری های محیط زیستی، نه تنها قوانین و فرهنگ عمومی جامعه که رویکردِ کلی نظام و حکومت بازدارندگی ندارند.
در یک نظامِ تمامیت خواه، به نظر نگارنده، جدا کردنِ نهادها و دستگاه های دولتی با هدفِ زیر سوال بردن یا پاسخگو کردنِ موضوعی بیهوده است زیرا همه چیز زیر سایه ی رویکرد و ایدئولوژی مشخص و ثابت و جزم اداره می شود و بر خلافِ وجود دستگاه های پُرطمطراقِ دولتی و بوروکراسی بسیار شدید و بیهوده که در ظاهر بیانگرِ تفکیکِ وظایف و ساختارهای سازمانی هستند، همگی «باید» تابع و مجریِ یک دیدگاهِ واحد باشند.
از اینروست که می بینیم نهادی مانند سازمان حفاظت محیط زیست، نه به وظایف و مسوولیت هایِ ذاتی خودش به درستی رسیدگی می کند و نه پاسخگویی دارد و نه به طور کلی، حرفی برای گفتن!!!
فلور خواجوی
@Pazudharma